۱۳۹۳ مرداد ۱۰, جمعه

قووت همدانی

بچه بودم. کلاس دوم یا سوم، درست یادم نیست. از مدرسه برای خوردن ناهار راهی خانه شدم. شدم سخت گرسنه‌ام بود. کسی در خانه نبود. یکراست به صندوخانه رفتم به دنبال چیزکی خوردنی. بوی غذائی شنیده نمی‌شد. از مادر و خواهرانم نیز خبری نبود. بسوی دیگ نان رفتم که خالی بود. برگشتم. چشمم به خواهربزرگم افتاد که پشت در و در کنج صندوق‌خانه، همان‌جائی که دو چراغ نفتی سه فتیله‌ی مخصوص پخت و پزمان قرار داشت در حکم آشپزخانه‌مان در روزهای سرد زمستان. خواهر چوتلی «چمباتمه»  نشسته و بکاری مشغول است. گفتم‌اش:
آجّی جان خیلی گُسنِه‌مه.

آجی دست‌اش را توی ظرفی که جلو خود داشت فرو کرد. خمیرمانندی را توی دست‌اش ورز داد و از آن لقمه‌ای ساخت. لقمه را بمن داد و گفت:
ای یه لقمه قِوتِ بی‌گیر و بوخور تا آقاجان نن بیاره.

و عجب مزه‌ای داد.
 
                                    
اما خالُقلی، پیرمرد دوره‌گرد فقیر شهر ما نوع دیگری از آن می‌فروخت که «قوت خِدِر نبی»اش می‌نامید.
کنار خیابان می‌نشست. تکیه به دیوار می‌داد.
 چپق‌اش را پر از توتون می‌کرد، ذره‌بینی  
روی آن می‌گرفت تا با نور خورشید بگیرانه‌تش. پکی
 محکم به چپق می‌زد و دودش را توی هوا
ول می‌داد و آواز بر می‌آورد:
قُوَّت کِمِره قوت خِدِر نبی.
البته ما چیزی از مفهوم گفته‌اش درک نمی‌کردیم. 
معجون قُوّتِ کمر باید مخلوطی می‌بود از آرد
نخودچی، بادام، پسته، دانه‌های خشخاش و قهوه‌ی بو داده و گزانگبین.
اما محصولی که خالُقلی عرضه می‌داشت بیشتر مخلوطی بود از آرد گندم ، آرد نخودچی و شکر. البته مناسب با پول تو جیبی بچه‌هائی بی‌پول، چون من.
بهترین نوع‌ "قوت خدرنبی" را کرمانی‌ها دارند بنام قُوَت تو.
اما قووت همدانی چیزی دیگر است. غذائی است سالم، ارزان و مخصوص روزهائی این‌چنین داغی که نه یخچالی بود و نه پنکه‌ای.

مواد لازم

نان سنگک خشک کوبیده
سیب‌زمینی آب‌پز خردشده
مغز گردو کوبیده
سبزی خوردن خرد شده شامل نعناع، ریحان، تره، ترخون و ...
پیاز خرد شده
پنیر سفید خرد شده
کره یا روغن حیوانی آب شده

طرز تهیه

روی نان خشک کوبیده کمی آب می‌پاشیم، آنرا توی ظرفی در دار می‌ریزیم و می‌گذاریم تا کمی نرم شود.
همه‌ی مواد بالا را با دست مخلوط می‌کنیم. روغن یا کره را به اضافه می‌کنیم.
بعد مقداری از آنرا توی مشت خود بشکل لقمه درآورده و یکی یکی توی بشقاب می‌چینیم.