گل لاله گل لاله هنوز بوي تو رو داره هنوز دل از غم غربت هزاران گفتگو داره
شب سرد جدايي را را غريبانه سحر كرديم از آن دشت شقايق ها كنار هم گذر كرديم سفر شعر جدايي بود ولي ماندن تباهي بود سفر عشق و رهايي بود به جز رفتن چه راهي بود؟
وقتی شما در آن سوی مرزها با چنین بغض فروخفتهای دست و پنجه نرم میکنید و صدا در گلویتان میشکند و فرومیریزد، ببینید ما در ایران که از نزدیک شاهد این وقایع هستیم و در بسیاری موارد بهناچار مُهر سکوت بر لب زدهایم چه زجری میکشیم...
چرا معتاد شدم؟! سلام . منم مثل خیلی از جوانان دیگر دوست دارم بازی ، تفریح و شادی بکنم . از وقت و انرژی و طراوت جوانی انم استفاده بکنم .حتی اگر شده واسه اون هزینه بکنم . اما با کدوم امکانات با کدوم درآمد ؟! وقتی در یک شهر200 هزار نفری زندگی می کنم . اما تنها پارک و سینمای شهرما تعطیله !! وقتی هم می پرسم چرا ؟! میگن مردم فرهنگ استفاده از اونها را بلد نیستن و در اونجا یه کارهای بدی می کنن !!یا میگن وقتی مردم نمیان واسه اینجور چیزها هزینه بکنن . ما پول حفظ یا نگهداری اون را از کجا بیاریم ؟! البته شاید حق داشته باشن و مردم فرهنگ استفاده از خیلی چیزها را بلد نباشن . اما دولت هم بیشتر تمرکزش بر روی سیاست است و به مسائل فرهنگی و اجتماعی و بعضی از نیازهای روز جوانان و مردم بی اهمیت هستند . خانواده ها هم در این گرونی ها دیگه وقتی برای تربیت کردن یا فرهنگ سازی یا کنترل فرزندانشون ندارند . فقط به دولت و بعضی از مسئولان کم کار فحش می دن . و پولی ندارن واسه اینجور چیزها هم هزینه کنن . پس ما جوانان چطور از وقت و انرژی و طراوتمون استفاده بکنیم شادی و تفریح بکنیم ؟! تنها دلخوشیمون به تلویزیون و برنامه های تلویزیون بود . که ای کاش آنهم نبود!! همش سخنرانی . نوحه . روضه پخش مراسم مذهبی و گریه و زاری و هر چند دقیقه اخبار . بعدشم تفسیر خبر و تحلیل سیاسی و فیلم و سریالهاشون هم که دیگه بدتر آَشغال به تمام معنا !! موضوع و سوژه هاش که همه تکراری و از ازدواج یا عشق از اول فیلم تا آخر فیلم هم احساس آدم ها را درگیر می کنه . آدمو هیجانی و ناراحت و عصبی می کنه . و یه فیلم سرتاسر با غم و شکست آخرش همه چیز با خوبی و خوشی تمام میشه و به همدیگه می رسن و دیگه تنها دلخوشی ما پسرها هم فوتبال بود که اون هم آدم حالش از دیدن فوتبال بهم می خوره و ناراحت و عصبی میشه . تلویزیون و برنامه های اون ور آب هم که دیگه آشغال تر و هیچ حرفی برای گفتن ندارن . حالا تو باز می پرسی چرا معتاد شدم ؟!
به روزم!
نسرین _ارسباران
در
عمو اروند گرامی... " مرا فریاد کن ما درد مشترک...." من در واقع نمی توانم یک آهنگ شادی را تا آخر گوش کنم... یاد جوانان و مردم که نخست شاد بودیم که انتخابات را می بریم...اما فردایش جوانان آرزو به دل ما کتک خوردند...باتوم...بعد بازداشت ..شکنجه..بعد..... ....جوانان ما پاره پاره شدند ...و یا بی نام و نشان...با تن های سوخته ...خفتند...خدایا چقدر ظلم.و...فریب!
دوست عزیز و استاد گرامی منهم دلم از آنچه هر روز از راه میرسد و خبر از پرپر شدن لاله ها میدهد گرفته است از شما که تلخیها و شیرینی های دنیا را بیش از ما تجربه کرده اید استدعا دارم باز از خاطرات شیرنتان از روزگاران بی اندوه یا کم اندوه بنویسید تا دستاویزی گردد برای لحظهایی حال را از یاد ببریم.
7 نظرات:
الهی بمیرد اهری و دلتنگیتان را نبیند عموجان
گل لاله گل لاله هنوز بوي تو رو داره
هنوز دل از غم غربت هزاران گفتگو داره
شب سرد جدايي را را غريبانه سحر كرديم
از آن دشت شقايق ها كنار هم گذر كرديم
سفر شعر جدايي بود ولي ماندن تباهي بود
سفر عشق و رهايي بود به جز رفتن چه راهي بود؟
ey vaaaaaaaaaaaay
har rooz ba ye etefaghe taze shoroo mishe
har rooz ghafelgir mishim
.
.
.
delam baratoon tang shode kheili
وقتی شما در آن سوی مرزها با چنین بغض فروخفتهای دست و پنجه نرم میکنید و صدا در گلویتان میشکند و فرومیریزد، ببینید ما در ایران که از نزدیک شاهد این وقایع هستیم و در بسیاری موارد بهناچار مُهر سکوت بر لب زدهایم چه زجری میکشیم...
چرا معتاد شدم؟!
سلام . منم مثل خیلی از جوانان دیگر دوست دارم بازی ، تفریح و شادی بکنم . از وقت و انرژی و طراوت جوانی انم استفاده بکنم .حتی اگر شده واسه اون هزینه بکنم . اما با کدوم امکانات با کدوم درآمد ؟! وقتی در یک شهر200 هزار نفری زندگی می کنم . اما تنها پارک و سینمای شهرما تعطیله !! وقتی هم می پرسم چرا ؟! میگن مردم فرهنگ استفاده از اونها را بلد نیستن و در اونجا یه کارهای بدی می کنن !!یا میگن وقتی مردم نمیان واسه اینجور چیزها هزینه بکنن . ما پول حفظ یا نگهداری اون را از کجا بیاریم ؟! البته شاید حق داشته باشن و مردم فرهنگ استفاده از خیلی چیزها را بلد نباشن . اما دولت هم بیشتر تمرکزش بر روی سیاست است و به مسائل فرهنگی و اجتماعی و بعضی از نیازهای روز جوانان و مردم بی اهمیت هستند . خانواده ها هم در این گرونی ها دیگه وقتی برای تربیت کردن یا فرهنگ سازی یا کنترل فرزندانشون ندارند . فقط به دولت و بعضی از مسئولان کم کار فحش می دن . و پولی ندارن واسه اینجور چیزها هم هزینه کنن . پس ما جوانان چطور از وقت و انرژی و طراوتمون استفاده بکنیم شادی و تفریح بکنیم ؟! تنها دلخوشیمون به تلویزیون و برنامه های تلویزیون بود . که ای کاش آنهم نبود!! همش سخنرانی . نوحه . روضه پخش مراسم مذهبی و گریه و زاری و هر چند دقیقه اخبار . بعدشم تفسیر خبر و تحلیل سیاسی و فیلم و سریالهاشون هم که دیگه بدتر آَشغال به تمام معنا !! موضوع و سوژه هاش که همه تکراری و از ازدواج یا عشق از اول فیلم تا آخر فیلم هم احساس آدم ها را درگیر می کنه . آدمو هیجانی و ناراحت و عصبی می کنه . و یه فیلم سرتاسر با غم و شکست آخرش همه چیز با خوبی و خوشی تمام میشه و به همدیگه می رسن و دیگه تنها دلخوشی ما پسرها هم فوتبال بود که اون هم آدم حالش از دیدن فوتبال بهم می خوره و ناراحت و عصبی میشه . تلویزیون و برنامه های اون ور آب هم که دیگه آشغال تر و هیچ حرفی برای گفتن ندارن . حالا تو باز می پرسی چرا معتاد شدم ؟!
به روزم!
عمو اروند گرامی...
" مرا فریاد کن
ما درد مشترک...."
من در واقع نمی توانم یک آهنگ شادی را تا آخر گوش کنم...
یاد جوانان و مردم که نخست شاد بودیم که انتخابات را می بریم...اما فردایش جوانان آرزو به دل ما کتک خوردند...باتوم...بعد
بازداشت ..شکنجه..بعد.....
....جوانان ما پاره پاره شدند ...و یا بی نام و نشان...با تن های سوخته ...خفتند...خدایا چقدر ظلم.و...فریب!
دوست عزیز و استاد گرامی منهم دلم از آنچه هر روز از راه میرسد و خبر از پرپر شدن لاله ها میدهد گرفته است از شما که تلخیها و شیرینی های دنیا را بیش از ما تجربه کرده اید استدعا دارم باز از خاطرات شیرنتان از روزگاران بی اندوه یا کم اندوه بنویسید تا دستاویزی گردد برای لحظهایی حال را از یاد ببریم.
ارسال یک نظر