۱۳۹۵ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

مشکلات زبان خارجی


ویدیو کلیپی دیدم و داستان نان پختن عبدالله بیادم آمد.
معلم زبان سوئدی از ما خواسته بود یکی از «سه‌« هائی که بهنگام آغاز سخن گفتن به زبان سوئدی مرتکب شده‌بویم را بنویسیم
.
یکی از هم‌دوره‌ای‌ها که سوئدی را هم خیلی خوب صحبت می‌کرد، چندتائی از ما مردها را کنار کشید و گفت:
دوره‌ی زبان سوئدی برای مهاجران « SFI » که تمام شد جشنی گرفتیم. هرکسی وظیفه‌ای بعهده گرفت. من نان بومی فلسطینی پختم، هم‌دوره‌ای‌ها و معلم از نانی که من پخته بودم خوششان آمد‌.
معلم‌مان از من خواست تا مواد لازم و دستور پخت نان را روی تخته سیاه بنویسم
. زمانی که روی تخته  طرز پختن نان را نوشتم، خانم معلم برای اینکه مرا وادار به صحبت کند سوالی مطرح کرد.
منم پشت میز معلم، روبروی رهمدوره‌ای‌ها ایستادم و  شروع کردم
:
اول آرد را با آب ولرم خوب مخلوط می‌کنیم. برای آن‌که همکلاسی‌ها را خوب شیرفهم کنم، با حرکات دست و بدن و با جلو آمدن و عقب رفتن، مخلوط کردن آرد و آب و دیگر محتویاتِ درون طغار خمیر ‌را نشان می‌دادم.
همکلاسی‌ها که بیشتر هم زن بودند بلندبلند می‌خندیدند اما من بی‌خیال با جلو بردن شکم و دست و پا مشغول ورز دادن خمیر بودم. کار هم‌زدن خمیرم که پایان یافت، گفتم :
حالا خمیر را یک ساعتی می‌گذاریم تا خوب ور بیاد. همهزدند زیر خنده.
نگاهی به جمع کردم و گفتم:
خوب که وَر آمد آنرا روی تخته یا میز آشپزخانه خالی می‌کنم و دو باره ورزش می‌دهیم
.
ا
ین‌بار خنده‌ی همکلاسی‌ها بلندتر شد.
معلم پرسید:
عبدالله! من نمی‌فهمم چرا میانه‌ درست کردن خمیر باید با یکی هم‌خوابه شد؟
هاج و واج به معلم نگاه می‌کردم که یکی از دخترها گفت:
نینا! عبدالله لغت «کِنُودا» چنگ‌زدن  را با «کنوللا» همخوابگی، عوضی گرفته است.
آن وقت بود که فهمیدم چه سه‌ای کرده‌ام و عرق از همه جای بدنم جاری شد و زبانم بند آمد.