دیداری از مراکش(بخش ۲)
اقادیر شهریاست توریستی واقع در کنارهی اقیانوس اطلس، با جمعیت تقریبی دویست و پنجاه هزارنفر. شهر، پس از زلزلهی سال۱۹۶۰ میلادی بکلی ویران شدهبود، نوسازی شدهاست. هوای اقادیر خنکتر از آن است که ما انتظارش را داشتیم. باد تندی هم میوزد. مردم بومی با کاپشن و لباسهای ضخیم در رفت و آمدند. اروپائیان، با شلوارهای کوتاه و تیشورت. دنیای عجیبی است. نه، اینجا دیگر ضربالمثل قدیمی خودمان "قربان برم خدا را، یک بام دو هوا را" مصداق ندارد. ولی امروز هوا گرمتر شدهاست. ۲۸ درجه بالای صفر. به قصد دریا بیرون میزنیم. گردش توی بازار کلی وقتمان را میگیرد. فروشندههای سمج، کلافهمان میکنند. میل به خرید در ما کشته میشود. من که اصولن حال و حوصلهی خرید را ندارم، در اینجا انزجارم تشدید میشود. مقابل هر مغازهای جوان یا جوانانی ایستادهاند. سلامی میکنند و اصرار که نگاه کردن مجانی است. ابتدا همه چیز به تعارف برگزار میشود. اگر توانستند چیزی بتو قالب کنند، که مرحبا بکم، نورعینی و... بدرقهی راهت است. آنگاه تو را به مغازهی بغلی حوالت میدهند تا او هم جیب تو را خالی کند، والا حتا جواب خداحافظیات را هم نمیدهند. در مقابل اینان، فروشندهگان خودی استحقاق "ای وول"را دارند.
گاه در جواب "بون ژور" آنان، سلامٌ علیکم غلیظی میگویم. گل از گلشان میشکفد. ولی چند جملهای که بیشتر صحبت میکنیم، پتهام روی آب میافتد. میفهمند که نه عربأم و نه عربی سرم میشود. حال میخواهند بدانند کی هستم، کجائیام، اسمم چیست و عربی را چگونه آموختهام؟ زمانی که نوشتههای آنان را میخوانم تعجبشان اوج میگیرد.
می گویمشان ایرانیام. بعضیها داعی فوتبالیست را میشناسند، تعریف و تمجیدأش میکنند. احمدینژاد را همه خوب میشناسند. اما از خاتمی سراغی نمیگیرند.
اما همهی اینها، تاثیری در گرانفروشی و کلاه برداریإشان ندارد. یکلا ـ چهارلا میبرند. بهای جنس را حد اقل سه برابر میگویند. تقریبن همهی توریستها از روش معاملهگری آنان بیزارند. اروپائیها هم از این روش معاملهگری آنان کلافهاندا
از نظر رواج بزهکاری و فحشا، اینجا با برزیل قابل قیاس نیست. حضور پلیس در همهجا چشمگیر است و تفاوتی فاحش هست میان رفتار پلیس مراکش و پلیس مصری. چنین به نظر میرسد که پلیس در میانهی مردم صاحب احترام باشد. تا آنجا که من احساس میکنم رفتار پلیس با مردم، زیاد با خشنونت همراه نیست. دو سه موردی که شاهد بازداشت فروشندهگانِ دستفروشِ کنارهی دریا بودم، خشونتی آنچنانی از جانب پلیس ندیدم. برخلاف پلیس مصری که برای پراکندن متکدیان و دستفروشان فقیر در اطراف اهرام ثلاثه، فحش نثارشان میکرد و بسوی آنان سنگ میپراند.
خوشبختانه، خبری از دختران کم سن و سال خودفروش نیست. اما مردان فاحشه گاهگداری دیده میشوند، مردانی که خود را به زنان میفروشند. اول دیدن پسران جوان بومی با زنان اروپایی مسنتر از خودشان برایم تعجب آور بود. ولی روزهای بعد متوجه موضوع شدم.
خانههای اقادیر هم، مجهز به نردهی آهنی نیست چون ایران خودمان. در برزیل خانهی ثروتمندان با سیم حامل جریان برق، محافظت میشد. در جلسهی اطلاعاتی نیز کسی ما را از رفتن به اماکن دور از مرکز شهر منع نکرد، توصیههایی که هم در مصر و هم در برزیل بما به کررات کردند.
کافه رفتن ارثی است که از فرانسویان به مراکشیها رسیدهاست. اما اینان گویا بومیاش کردهاند. کافهها مردانه است و به ندرت زنی در میان میهمانان کافهها دیده میشود. جمعی مرد دورهم که نه، چون دانشآموزان دبستانی، به ردیف ،پشت به دیوار و رو به پیادهرو، روی صندلیها نشستهاند، چای نعنا مینوشند، سیگار دود میکنند، گپ میزنند و خلق خدا را نظاره میکنند. صحبت کردن آنان آرام و متین است.
مراکش در سال ۱۹۵۶ میلادی مستقل شد. از زمان استقلال به بعد، پیشرفتهای چشمگیری در وضع اجتماعی مردم رخ دادهاست. تعدد زوجات امروز، امری غیرمعمولی است. شیوهی زندگی عشیرهای– قبیلهای مبدل به شیوهی زندگی شهری شدهاست و خانواده معنا و مفهوم اروپائی پیدا کردهاست. شهرها توسعه یافتهاند. تلاشی موازی برای حفظ فرهنگهای هر دو قوم عرب و بربر معمولاست. قشر جوان، بخش بزرگی از جمعیت کشور را تشکیل میدهد. مراکش هنوز در تلاش شکستن مقاومتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیروهای پسگراست.
مراکش از زمان رسیدن به استقلال تا کنون، با سه مشکل بیسوادی، بیکاری و فقر مواجه بودهاست. علیرغم اختصاص ۲۲.۲۶ درصد کل بودجهی کشور به مبارزه با بیسوادی، هنوز ۵۵ در صد مردم از نعمت خواندن و نوشتن بیبهرهاند. داشتن دپیلم دیگر تضمینی برای یافتن کار نیست. تحصیلات عالی در دانشگاههایی که امروزه توسط نیروهای پسگرا اداره میشود، تضمین شغلی نمیدهد. در کل کشور دویستهزار دیپلمهی بیکار وجود دارد.
بربرها
علی رغم اخطلاط دو قوم بربر و عرب، در مراکش سعی براین بوده و هست که هر قومی خصوصیات قومی – فرهنگی خویش را حفظ کند. گرچه تا امسال تدریس زبان بربری در مدارس کشور مرسوم نبوده، اما برنامههای رادیو- تلویزیونی ویژهای جهت بربرها وجود داشتهاست. در اقادیر موزهی کوچکی در میانهی شهر وجود دارد که مخصوص نمایش شیوهی زندگی مردم بربر همان منطقه است.
پروژههای آبادانی مخصوصی در نواحی جنوبی کشور از قبیل مرمت و ساختن مساجد قدیمی، چاههای آب و کشیدن جاده، با کمکهای مالی مراکشیان ساکن خارج در دست اجراست که این خود نشاندهندهی ثبات سیاسی – اقتصادی کشور است.
فروردین ۱۳۸۴
ادامه دارد
1 نظرات:
بسیار عالی بود. احساس بودن در آنجا را خوب منتقل کرده بودی عمو اروند و اطلاعات مفیدی هم داده بودی.
ارسال یک نظر