تهدید علیه روزنامه نگاران هرگز چنین شدید نبوده است
هشدار آمی گود منAmi Goodman برندهی جایزهی آلترناتیو صلح نوبل در مورد کوتاهکردن دست وسایل ارتباط جمعی।
نوشتهی Amy Goodman
برگردان: محمد افراسیابی
منبع: روزنامهی داگنر نیهتر/ استکهلم
درجستجوی سکوت
این وظیفهی هر خبرنگاری است که صدای فراموششدهگان، از یاد رفتهها و آنانی که صاحبان قدرت زمینشان زدهاند، به گوش جهانیان برساند. به باور من این قویترین دلیلی است که ما روزنامهنگاران باید قلم، میکروفون و یا دوربین عکاسیمان را برداشته و به میان جامعهی خویش و جهان اطرافمان برویم و آنچنان فضای بازی ایجاد کنیم تا انسانها بتوانند از خودشان و از دردهایشان بگویند. رسانههای گروهی میتوانند تبدیل به نیروی عظیم برقرار کنندهی صلح شوند. رسانههای گروهی یاید با زدن پلهایی بین جوامع مختلف، آنها به یکدیگر پیوند زنند نه اینکه سبب ویرانی پلهای ارتباطی موجود شوند. وظیفهی هر رسانهی گروهی تاسیس مکانی آزاد و ایجاد فضایی است جهت بیان آزاد عقاید مخالف.
توماس جفرسون، یکی از بنیادگزاران قانون اساسی ایالات متحدهی آمریکای شمالی، زمانی نوشت:
اگر قرار بود که من در مورد «داشتن دولتی بدون روزنامه یا وجود روزنامهای بدون دولت تصمیمی میگرفتم، بدون شک ترجیح میدادم که گزینهی دوم را انتخاب کنم».
جوامع باز و آزاد نیازمند رسانههای گروهی مستقلی هستند تا نظارت بر کار صاحبان قدرت را فراهم آورده و آنها را تشویق به انجام وعدههایی کنند که پیش از انتخاب، به هواخواهان خود دادهاند و همینطور از آنان بخواهند تا مسولیت انجام کارهای اشتباهآمیز خویش را بپذیرند. وظیفهی وسایل ارتباطی جمعی مستقل، ایجاد محیط مناسبی است برای انجام مباحث سازنده، رشد ایدههای تازه، امکان تبدیل و تبادل باورها، هنر، فرهنگ و افکار منتقدانه به شکلی صلحآمیز و روشنفکرانه.
بخصوص حال که جهان ما در آستانهی اینچنین اوضاع فوقالعاده و مواجهه با بحرانهای چند وجهی است، نیاز ما به داشتن رسانههای گروهی بیطرف و مستحکم بیشتر احساس می شود. با وجود همهی اینها که گفته شد، رسانههای گروهی، امروز بیشر از هر زمان دیگری در معرض تهدید قرار دارد.
روزنامهنگاران در سرتاسر گیتی در معرض تهدید، تحقیر، ضرب و شتم، زندانی شدن، دزدیده شدن و نابود شدن، قرار دارند. در چند سال اخیر سه روزنامهنگار سوئدی بهنگام انجام وظایف خویش به قتل رسیدهاند. در آپریل ۱۹۹۲ پَر اوه کارلسونPer Ove Carlsson بهنگام نظارت بر فعالیتهای سازمان آزادیبخشWest Papua پاپوآی غربی، مستعمرهی سابق هلند و تحت نظارت دولت اندونزی، به قتل رسید. او را در حالی که سرش را بریده بودند پیدا کردند. این قتل به باور بسیاری از مردم، توسط جنگجویان طرفدار دولت اندونزی انجام شده بود. من دلیل اینگونه سوء ظنها را درک میکنم. چرا که فقط شش ماه پیش از آن حادثه، خودم در تیمور غربی شاهد یک کشتار دستهجمعی ۲۷۰ نفری از ساکنان آنجا توسط نیروهای ارتش اشغالگر اندونزی بودم. در نوامبر ۲۰۰۱ اولف استرومبرگUlof Strömberg بهنگام اشغال کشور جنگزدهی افغانستان توسط نیروهای آمریکایی، جان خود را از دست داد. مردان مسلح خانهای را که چند خبرنگار در آن خوابیده بودند مورد هجوم قرار دادند. مارتین آلدرMartin Alder نیز در آنجا خوابیده بود، ولی شانس این را داشت تا جان سالم بدر برد. اما پنج سال بعد در ماه جون ۲۰۰۶ در موگادیشوی سومالی، به هنگام نظارت بر صدور بیانیهایManifestation که علیه دادگاه های اسلامی که چند هفتهای پیش حکومت مرکزی را از چنگ قدرت مردان جنگی خارج کرده بودند، دیگر چنین شانسی نصیب او نشد. آلدر در حال فیلمبرداری از مراسم مانیفستاسیون، از فاصلهای نزدیک و از پشت هدف گلوله قرار گرفت و در دم جان سپرد. عکسهایی که دیگر روزنامهنگاران از چگونهگی کشته شدن او گرفتند، در سراسر جهان پخش شد.
مطالعه و آگاهی یافتن از کارهای بزرگ این روزنامهنگاران شجاع خالی از ارزش نیست. هرچه بیشتر از این نوع عکسها، فیلمهای ویدیویی، گزارشهای کتبی، رپورتاژها و هر نوع اطلاع تکمیلی دیگری که این خبرنگاران از دور افتادهترین نقاط جهان با دولتهایی ملتستیز، بدرون اتاقهای نشمین راحت ما، قطارهای شهری، کتابخانهها و کافههای کشورهای غربی، جایی که تصمیمات مهمی در مورد سرنوشت دیگر مردم جهان گرفته میشود، فرستاده شود بهتر است. بدیهی است کارهایی که آنها انجام دادهاند در مباحث، گفتوگوها و تصمیمات بسیاری از مردم اثر خواهد گذاشت. ما به وسعت تاثیر اینگونه کارها در تصمیمات متخذه آگاهی کامل نداریم. ولی بهر حال آنها امکانات دستابی به اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار ما میگذارند که سبب شکستن دیوارههای سکوت و رهایی نفسهای مانده در گلو میگردد.
این همه کار ارزشمند را، این سه نفر و خبرنگاران بسیار دیگری، با فدا کردن جان خویش برای ما فراهم کردهاند. پیشهی روزنامهنگاری روزبهروز خطرناکتر میشود. بر اساس گزارش کمیتهی حفاظت از خبرنگاران to Protect Journalists The Committee (CPJ) از سال ۱۹۹۲ تا کنون تعداد ۷۱۳ خبرنگار کشته شدهاند. (CPJ) در سال ۲۰۰۳ کانونی کامپیوتری برای ثبت نام این قربانیان تاسیس شده است. در حال حاضر تعداد کشتهها به ۱۸۶ نفر میرسد. ۱۵۶ از آنان خبرنگار و بقیه کارمندان دیگر رسانههای گروهی بودهاند. در این آمار، تعداد خبرنگاران کشته شده در جنگ عراق به تنهایی بیشتر از کل تعداد خبرنگاران کشته شده در جنگ جهانی اول یا دوم است که در هر دو تعداد خبرنگاران کشته شده از ۷۰ نغر تجاوز نمیکند. یشتر این قربانیان را خبرنگاران عراقی تشکیل میدهند زیرا که از همان ابتدای جنگ و خیلی زود، امکان حضور خبرنگاران غربی را در میدان جنگ محدود کردند. لذا امکان حضور خبرنگاران خارجی به استثنای آنانی که حاضر به انجام وظیفه در زیر چتر پوششی کامل قوای اشغالگر آمریکایی شده بودند، گرفته شد. این گونه خبرنگاران که تحت پوشش نیروهای ارتش آمریکا قرار میگیرند، امکان دسترسی به اخباری بجز آن اخبار که عمل اشغال (هم در افغانستان و هم در عراق) مثبت ارزیابی میکنند، ندارند.
در شهرهای بزرگ آمریکا نیز پلیس چنین پوششی را به خبرنگاران میدهد. من خودم میزبان برنامهی خبری رادیو ـ تلویزیونی ـ اینترنتی جهانی با نام "دموکراسی هم اکنون" هستم. هدف این برنامه تماس با انسانهای معمولی است. من و دیگر همکارانم در تابستان گذشته به هنگام مراقبت از جلسات مجمع عمومی احزاب دموکرات و جمهوریخواه در دنور، کو لورادوDenver Colorado و سنت پاول مینهسوتا St. Paul , Minnesota بودیم. در حالیکه اعتراضات در دنور به دلیل حمایت شدید مردم از باراک اوباما آرام بود، در سنت پاول علبه شیوهی اداری اسفناک حکومت بوش اعتراضات شدیدی جریان داشت. همه نوع پلیسی، از پلیس محلی مجهز به وسایل ترسناک ضد اغتشاش گرفته تا ماموران کلانتر ایالتی، ماموران افبیآی و حتا ماموران سیا و گروههای پلیس داوطلب بنام نشنال گارد National Guardکه بتازهگی از عراق باز گشته بودند، در آنجا حضور داشت. حکومت مرکزی، با این هدف که پلیس مخفی فدرال بتواند از حداکثر قدرت تصمیمگیری استفاده کند، جلسهی کنگره را "واقعهی استثنایی امنیت ملی" اعلام کرده بود. در نتیجه سنت پاول بی شباهنت به شهری با حکومت نظامی شده بود. در این میان دو نفر از تهیهکنندهگان موسسهی «دموکراسی هم آکنون» را که قصد نظارت بر اعتراضات خیابانی را داشتند، در اولین روز تشکیل کنکره توقیف کردند. من با عجله و به منظور درخواست آزادی دستگیر شدهگان، خودم را از ساختمان مرکزی کنگره به آنجا رساندم. اما آنها خودم را نیز دستگیر کردند. همکارانم را در زمان دستگیری خونین و مالین کرده بودند. افسر پلیس دستبندها را آنچنان سفت بر دستان من نهاد که هنوز هم مچ دستانم درد میکند. افسر پلیس مخفی کارت خبرنگاری مرا که از گردنم آویزان بود، کند و دور انداخت. پیامش برای من واضح بود:
اگر تو در این تلاشی تا ثابت کنی که از کارت معتبر خبرنگاری بهرهمند هستی، بدان که هم کتک خواهی خورد و هم کارت خبرنگاریت توقیف خواهد شد.
تعداد ما بازداشت شدهگان شهر سنت پاول بهنگام تشکیل کنگرهی جمهوریخواهان به پنجاه نفر میرسید. همکاران طرفدار ما و جمعیت معترض، پس از ساعتها تلاش، سبب آزادی ما را فراهم کردند. هفتهها طول کشید تا تلاش دهها هزاری مردم سبب گردید تا مقامات اداری از شکایاتی که علیه ما مطرح شده بود، چشم پوشی کنند. فیلم ویدیوئی که از توقیف من تهیه شده بود، مبدل به یکی از پربینندهترین ویوکلیپهای یوتیوپ هفته شد.
روز بعد از بازداشت، من رئیس پلیس شهر سنت پاول را در مورد رفتاری که با من شده بود مورد سوال قرار دادم. جواب او این بود:
ما در گروه پلیس سیارمان امکان پوشش دادن به همهی خبرنگاران را داشتیم.
ما نیازی به خبرنگاران محفوظ در زیر چتر حفاظتی گشتهای پلیس سیار نداریم. ما میخواهیم امکان آن را داشته باشیم تا همهی صاحبان قدرت اعم از انتخاب شدهگان یا منتسبان به پستهای اداری چون ارتشیان، روسای ادارات و شرکتهای بزرگ را مورد سوال قرار دهیم. خواست ما خبرنگارن نه قرار گرفتن در زیر چتر حفاظتی پلیس که امکان معرفی و در اختیار گزاردن متخلفین به پلیس است.
با وجود همهی اینها که گفته شد، روز بروز کنترل شرکتهای بزرگ؛ از شرکتهای نفتی و زغالسنگ گرفته تا کارخانجات تولیدکنندهی اسلحه، داروسازی و هر آشغال دیگری، بر روی مطبوعات، بیشتر و بیشتر میشود. کنترل شرکتهای بزرگ بر مطبوعات در عمل این امر را تضمین میکند تا انتقادات کمتری متوجه آنان گردد. از طرفی دیگر ادغام مطبوعات در یکدیگر، بیکاری خبرنگاران را سبب میشود. آیندهی روزنامهها، این کانال کلاسیک پژوهشی روزنامهنگاری، در خطر است. در سدهی تکنولوژی مدرن و دیجیتال با hdf-tv رادیو دیجیتالی آنچه بما پیشنهاد میشود بیشتر جنجالهای روزنامه نگاری است تا دسترسی به اخبار واقعی. این گونه پوشانیدن وقایع با دیواری از مه، اخبار جعلی یا نیمه واقعی و حذفیاتی که انجام میشود، کشف واقعیات را دچار مشکل میسازد. اما آنچه ما نیازمند آن هستیم وجود انتقاد و گروه های اوپوزیسیون و افشای کار صاحبان قدرت است که خوشایند آنها نیست. ما نیازمند آن چنان وسایل ارتباط جمعیای هستیم تا ناظر و بر ملا کنندهی جنجالهای مطبوعاتی آنچنانی باشیم که به قصد کوتاه کردن دست وسایل ارتباط جمعی از وقایع، به راه انداحته میشوند.
8 نظرات:
یعنی آسمان همه جا همین رنگ است ؟ کاش می شد این رنگ را در همه جا عوض کرد .
وقتی آدم می بینه در کشورهای دمکراتیک هم چنین برخوردهایی با خبرنگاران می شه بیشتر به این مساله پی می بره که در هیچ جای دنیا بدون وجود روزنامه و خبرنگاران آزاد دمکراسی اصلن نمی تواند وجود داشته باشد.
-----
جالب است با این همه که در اینترنت می چرخیم اما کمتر اخباری از فجایع این چنینی به گوش می خورد.
**************
متشکرم از نظر مهمی که درباره مطلبم نوشتید. بلی خودم هم قبول دارم که اگر نتیجه را خودم ننوشته بودم بسیار بهتر بود و قبل از انتشارش هم دودل بودم برای آن. :-)
سلام. بسیار تکان دهند بود ! اما قابل تامل. من همیشه فکر می کردم که این قبیل مسایل فقط در کشور ما وجود داشته باشد !
در ایران که فعلا برخورد خبرنگار عراقی و پرتاب کفش به سمت بوش تبدیل به یک حرکت حماسی شده و مدام از آن تجلیل می شود ! غافل از اینکه زبان خبرنگار قلمش است نه کفشش.
سلام. فعلاً که هرجا بری آسمون فیلتریه! الآن به فکرم رسید که چرا سکوهای ورزشی برای برندگان از اول تا سوم تعیین شده و چرا قوای سه گانه در سیستم ها مطرحه (نه مثلاً چهارگانه که چارمی هم مطبوعات باشه) و چرا میگن تا سه نشه بازی نشه و توی بازی بچه ها هم میگن...سیخ یا سه پایه - دست کی بالا؟ خوب معمولاً دست یکی یعنی اوّلی! خیلی زور بزنند با ارفاق دست دوتا چون داوری که میخواد دستها رو ببره بالا دوتا دست که بیشتر نداره! اونم گاهی یکیش میلنگه. پس رکن چهارم مشروطیت کارهئی نیس! در ضمن ازاینکه راهنمائی کردید خیلی ممنون ولی مشکل تفاوت داره و زیر کامنت توضیح دادم. کامیاب باشید ع.آرام
جای آن دارد که مطالب افشاگرانه و دور از احساساتی که این ترجمه بازتاب آنست، به فارسی برگردانده شود. نیاز نیست که این ترجمهها، دولت خاصی را مورد حمله قراردهد بلکه نیاز به آنست که این نوشته ها، صدای کسانی را انعکاسبخشد که خود آنان عملاً پژواکگر صدای دیگرانند. دیگرانی که صدایشان در گلو خفه می شود و زندگیشان یکسره، لگد مال خواست این و آن میگردد.
خبرنگاران نیز در سراسر جهان، گروههای یکدستی نیستند. برخی از آنان در پی آن حقیقتی هستند که از دیدگاه آنان، مطلق است و در تصویرگری آن همهی احساسات خویش را نیز برآن میافزایند. در این روزگار که کار خبرنگارانه با پدیدهی بازاریابی و درآوردن پول گره خورده، تکاندن غبار دروغ از چهرهی حقیقت، کار چندان آسانی نیست. اما با وجود این، چه در غرب و چه در شرق، خبرنگارانی هستند که با حرمت انسان در هر نظامی بیش از هرچیز باورمندند. ما برای رساندن صدای آنان به گوش جهانیان، مطمئناً یک وظیفهی انسانیداریم.
سلام بر عمو اروندبا ترجمه سلیس و روانش و سلام برتوماس جفرسون که فرمود :
توماس جفرسون، یکی از بنیادگزاران قانون اساسی ایالات متحدهی آمریکای شمالی، زمانی نوشت:
اگر قرار بود که من در مورد «داشتن دولتی بدون روزنامه یا وجود روزنامهای بدون دولت تصمیمی میگرفتم، بدون شک ترجیح میدادم که گزینهی دوم را انتخاب کنم».
جالب بود ممنون
ارسال یک نظر