۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

سایت Spokeo و خبری از دوست


چندی پیش ای‌میلی از سایت  Spokeoدریافت داشتم با این عنوان "۹۲ نفر از دوستان تو بروز شده‌اند". ای‌میل را باز کردم. نام‌هائی آشنا در میانه‌ی آن بود اما نام دوستی را نیافتم. بر خلاف رسم و عادت ما ایرانی‌ها که همکار، بچه محل و حتا در و همسایه‌ها را دوست خود می‌دانیم، سوئدی‌ها مصرانه در این باورند که دوست همان آشنا نیست. روزی از یکی از همکاران سوئد‌ی‌ام پرسیدم:
به نظر تو فرق میان دوست و آشنا چیست؟
طرف نگاهی بمن کرد و گفت:
خب معلومه! در خانه‌ی دوست، بدون نگرانی از دلخوری صاحب‌خانه، در یخچال‌اش را باز می‌کنی و هرچه دلت ‌خواست از آن تو می‌برداری. اما در خانه‌ی آشنا هرگز به خودت اجازه‌ی چنین کاری را نمیدهی.
خوب که فکر کردم دیدم حق با او است و اکثریت آنانی که من آنها را دوست می‌نامم به واقع آشنای من هستند.
باری! چون نام سایت برایم آشنا بود،‌ وارد آن شدم. نگاهی به محتوای آن کردم. یادم آمد مدتی پیش یکی از خواننده‌گان وبلاگم که هر از ‌گاهی هم چتی با هم می‌کردیم، مرا به  عضویت در سایت دعوت کرده بود.
دیری نگذشت که از آشنای دیگری دعوت‌نامه‌ی مشابهی دریافت کردم. این آشنا، دوست بود بهمان تفسیر سوئدی و دریغ که دیگر در میان ما نیست. جریان کار Spokeo را از او پرسیدم. از موضوع کاملن پرت بود. او را نیز "دوستی" بدان جا فرا خوانده بود و او هم ندانسته و نشناخته و از روی رودربایستی، به آشنای خود جواب مثبت داده بود.

یادم نیست کی و چطور عضو Spokeo شدم. اما موضوع عضویت در Spokeo  فراموشم شده بود‌‌ که ای‌میل بالا رسید.
لاگ‌این Logg in کردم. Pass Word اشتباه بود. پس‌وردی جدید گرفتم. متوجه شدم که تمامی دوست و آشنای جی‌میلی خودم را به عضویت در آن سایت لعنتی دعوت کرده‌ام.
چه اشتباهی!
حسابم را در آن سایت بستم.
فردای آن روز، ای‌میلی از دوستی "گم‌کرده‌‌شده"بدستم رسید بدین مضمون:

HAPPY NEW YEAR TO YOU AND YOUR FAMILY,
WE ARE STILL HERE .
I HOPE NEW YEAR WILL GET US CLOSER .THANKS
نامه از دوستی قدیم بود با همان تفسیر سوئدی‌اش، حتا با چاشنی بیش‌تر.
زمانی با هم خیلی نزدیک بودیم. مرتب به هم سر می‌زدنیم. روزی زن خانواده با تنها پسرشان، راهی فرنگ شد برای شرکت در عروسی خواهرش. بعد بدلیلی سر از آمریکا در آورد و در آنجا ماندگار شد. دوران فراغ طولانی شد. بگمانم هفت هشت سالی کشید تا آن دوست به خانواده‌اش پیوست.
بیست و چند سالی است از آن روز می‌گذرد و ما هم‌دیگر را ندیده‌ایم. زمانی با هم ارتباطی  داشتیم، گاهی نامه‌ای می‌نوشتم و زمانی بهم زنگی می‌زدیم. اما رابطه بی‌جهت قطع شد. یکبار مرگ دائی‌اش را بهانه‌ کردم، تسلیتی گفتم‌ اما:
 از دل برود هر آن که از دیده برفت. دو سه نوروزی گذشت اما نوروز ما را بهم نزدیک‌تر نکند چنانکه او در تبریک نوروزی‌اش آرزو کرده بود.

اما اشتباه کذایی چند روز پیش، دوباره تکرار شد. منتها این بار سایت Badoo بود که گرفتاری ایجاد نمود.
یادش بخیر اولین معلم کامپیوتر ما که گفت:
این جعبه‌ عقلی ندارد. احمق است.
اما همکارم گفته‌ی او را باور نداشت و ‌گفت:
این مائیم که آن را اداره می‌کنیم. چشم و گوش ماست که باید باز باشد و الا نتیجه‌ی دلخواه حاصلمان نمی‌شود.
اما چشم و گوش من/ما کی باز بوده که حالا باز باشد.
اگر باز بود که دچار این حکومت نمی‌شدم/ نمی‌شدیم. نامردمانی که به قول سعدی:
سنگ را بسته و سگ را آزاد ساخته.
مگر هشدار فرمانده پلیس حکومت را در مورد آماده‌گی برای زدن و کشتن دگراندیشان در روز قدس نشنیدید؟
روز قدس!

8 نظرات:

ناشناس در

مانده بودم که چگونه می شود این یادداشت را به روز قدس مرتبط کرد که دیدم : می شود! نمی شود؟
درود بر عمو اروند عزیز ...

ناشناس در

فکر کنم نام من قید نشد در کامنت قبلی ...
.
محمد درویش

شمیم استخری در

چندماهی در فضای اینترنت نبوده‌ام. اما در این چند روز، نوشته‌های شما را خوانده‌ام. یادداشت‌های سفرتان را که تا آخر بدان‌ها نرسیده بودم که راهی سفرشدم و نیز ماجرای ورودتان را به سوئد که رنگین کمانی از شخصیت‌های متفاوت به نمایش گذاشته‌است. توانا بمانید. سالم بمانید و قلم بزنید. در کشورما، با وجود انبوه وبلاگ و وبلاگ نویس، نویسندگان حرفه‌ای و غیر حرفه‌ای، هنوز جای بسیاری قلم‌زنان نیامده، خالی است. جامعه‌ی ما، جامعه‌ی فشرده‌ی ماجراهاست. در درون همین ماجراهاست که فکر نو و زندگی نو متولد می‌شود.

ناشناس در

سگی که ميترسد دندان نشان ميدهد.به کروبی حمله ميکنند، بدون هيچ مجوزی ! ما بايد اينها را با کودکانشان انگشت نما کنيم.فردا هم اگر اين رژيم عوض بشه از حمله هايرانتحاريشان در امان نخواهيم بود.شايد با افتادن رژيم ايران دگر پولی برای اين اوباشان و حمله های انتحاريشان باقی نماند.در حال حاضر چه ميشود کرد؟
-با اسلامی جماعت معامله نکنيد.
- مزاحمشان شويد.
-در انزوا قرار بگيرند.
- صدقه نديت.
- از شما اگر خدمتی خواستن،مودبانه معذرت بخواين وبگين نميشه.
-پول ب روضه خان و امامزاده نديت. - سوار تاکسی نکنينشان.
- به سراغ دختر حزب اللهی برای ازدواج نرويد.
- شمارۀ تلفنشان را دست همه بگذاريد.
-عکساهيشان را برای افشا نگهداريد.
-برای کمک به ضعيفترها اول از دس فروش کوچک در خيابان خريد کنيد.
-لباس کهنه هايتان را ترميم کنيد و به فقرا بدهيد.

میتینگ در

چه جالب این جعبه عقل ندارد.
درست است استاد.
سنگ را بسته و سگ را آزاد گذاشته اند. می گویند هر کس به جایی برسد قوم و خویش خودش را به نان و نوایی می رساند. اینها هم ... .

سال ها در

سلام دوست عزيز

به ياد ندارم در سايت زنده رود چه نوشته ام كه توجه تان را جلب كرده است.

در هر صورت از آشنايي با شما خرسند شدم.
موفق باشيد

مهدی پژوم در

سلام...
تفکیک میان دوست و آشنا هست اما این نه آن است به گمان ام...
آن که به قول شما در یخچال را باز می کند بی تعارف شاید آشنا باشد. اما صمیمی تر...
دوست را فراتر از این ها دیده ام و می دان ام...

نامجوزحمتکش در

سلام.موفق باشید.

ارسال یک نظر