۱۳۸۶ دی ۲۳, یکشنبه

چه شبی بود ۲

پاریس را پیش از این دو بار دیده بودم. بار اولش بسال ۱۹۹۸ بود و بار دوم بسال ۲۰۰۰ میلادی.اولین بار محل اقامتمان هتلی بود در مرکز پاریس،Quartier Latin . نقطه‌ی ضعفمان ندانستن زبان فرانسه بود گر چه در دوره‌ی دانشکده که زیان فرانسه برای ما اجباری بود مثلن فرانسه خوانده بودم. ولی خوب سالیانی از آن زمان گذشته بود و زبان هم که فرار است. بارها شنیده بودم که فرانسوی‌ها در مقابل گردشگری که با آنان به زبان انگلیسی صحبت کند، واکنشی ناخوشایند نشان داده و از جوابگوئی به زبانی غیر از فرانسوی خوداری می‌کنند. یکی از همکارانم سالیانی پیش که در ایران بودم و شاغل، زمانی‌که مراجعی از یک شرکت فرانسوی داشتم بمن گفت: باین فرانسوی‌ها که انگلیسی صحبت می‌کنند خدائی‌اش را بخواهی نباید جواب داد. پرسیدم چرا؟ جواب داد: در پاریس که بودم، نشانی ورودی نمایشگاهی را از کسی به زبان انگلیسی گرفتم. طرف آدرسی عوضی بمن داد که دقیقن مخالف جهتی بود که من دنبالش بودم. جریان را با مراجع فرانسوی در میان نهادم که تاییدش کرد. علتش را پرسیدم گفت: در فرانسه باید فرانسوی صحبت کرد نه انگلیسی و از این جور چیزها. به مراجع فرانسوی‌ام گفتم پس با این ایده‌ای که تو داری ما نیز نباید کار ترا انجام دهیم، چون تو به انگلیسی با ما صحبت می‌کنی. جواب داد: خوب مجبورم چون شما فرانسه بلد نیستید. ای‌کاش شما هم فرانسه می‌دانستید! گفتم: یادت نرود که تو در ایران هستی و زبان ما هم فارسی است و تو نیز مراجع ما هستی و بما نیازمند. اگر ما هم مانند همان روش را بکار بریم نه کار تو انجام می‌شود و نه کار ما و هر دو کلی خندیدیم. قطاری که ما را از فرودگاه به مرکز شهر می‌برد، هم‌سفری که از استکهلم با هم آشنا شده بودیم و او در جوانی‌اش مدتی در پاریس زندگی کرده بود، از روی نقشه‌ محل ایستگا‌هی را که باید پیاده می‌شدیم را بما نشان می‌داد که دختر جوانی از میانه‌ی جمعیت به زبان سوئدی فصیحی پرسید که اگر نیازی بکمک دارید من می‌توانم کمکتان کنم. بنا به ضرب‌المثل معروف "کور از خدا چه خواهد جز دو چشم بینا". ما نیز با کمال میل از پیشنهادش استقبال کردیم. او ضمن راهنمائی به ما اطمینان داد که بازار مشترک اوضاع را عوض کرده است و فرانسوی‌ها دیگر آن‌چنان نسبت به زبان انگلیسی واکنش نشان نمی‌دهند و مطمئن شدیم که با همان انگلیسی دست و پا شکسته می‌توانیم گره از کار خود بگشائیم. حدود ده شب بود که به Quartier Latin رسیدیم. نمی‌دانم سینما بود یا تاتر که تعطیل شده بود و جمعیتی جوان محل نمایش را ترک می‌کردند. از خانم و آقای جوانی به فرانسه آدرس هتل را پرسیدم. مرد جوان نگاهی به برگه‌ی حاوی نشانی انداخت و شروع کرد به بلغور کردن به فرانسه که من متوجه بیش از نیمی از فرموده‌هایش نشدم. از او خواستم که اگر ممکن است به انگلیسی توضیح دهد که هر با هم گفتند " او کی" و ما را تا در هتل راهنمائی کردند. از فردایش با دلی گرم ابتدا به دیدار موزه‌‌ی لور رفتیم و سه چهار ساعتی آثار مربوط به ایران را و خاور میانه را تماشا کردیم. گرچه همه‌ی توضیحات بزبان فرانسه بود ولی خوب شناخت آثار ایران باستان برای ما ناآشنا نبود. در آن سفر پاریس اصلی را پیاده پیمودیم. خوب ده سالی هم جوان‌تر بودیم. بهر جا که سر زدیم کلی اسلاید گرفتم، اسلایدهائی که هنوز هم نگاهشان نکرده‌ام. اما بار دوم با اتومبیل راهی فرانسه شدیم و شیوا و پویا هم همراه ما بودند. مقصود دیدار خانواده‌گی بود و بچه‌ها بدیدار خاله و دختر خاله‌هایشان می‌رفتند که ۱۴ سالی بود یکدیگر را ندیده بودند. دنیائی بود دیدار دو دخترخاله که زمانی روز و شب با هم بودند و هم‌کلاس و هم‌بازی. فردای روزی که ما تهران را برای همیشه ترک گفته بودیم، مریم از مادرش پرسیده بود که " مامان حالا که شیوا رفته است پس ما من زنگ‌های تفریح خوراکی‌هایم را با چه کسی تقسیم کنم؟" زیبا هم بعد بما پیوست و جمعمان جمع شد. این‌بار بیشتر صرف فرانسه گردی شد تا پاریس. اما این بار که نه وسیله‌ی نقلیه‌ای داشتیم و نه در مرکز شهر ساکن بودیم. برای رسیدن به مناطق دیدنی باید از وسیله‌ی عمومی استفاده می‌کردیم و مترو بهترین آن‌ها بود. متروی فرانسه از قدیمی‌ترین و بزرگترین متروهای اروپا است. بنای آن در سال ۱۹۰۰ میلادی آغاز گردیده‌است. بخش عظیمی از قسمت جدید مترو، پیش از آغاز جنگ جهانی دوم ساخته شده است. هر روزه حدود ۹ میلیون نفر مسافر را جا بجا می‌کند. دارای ۳۵۰۰ واگون مسافربری است. ۱۴ خط مختلف دارد با ۳۶۸ ایستگاه برای سوار و پیاده شدن مسافران. درازای مترو ۲۰۰ کیلومتر است. خط ۱۴ آن که بسال ۱۹۹۸ افتتاح شد مدرنترین خط آن است و لکوموتیوهای آن بدون راننده است و با سیستم هوشمند اداره می‌شود. در شرکتRATP که مالک متروی پاریس،۱۵۰۰۰ نفر کارمند مشغول بکارند. جالب این که بدلیل سستی خاک پاریس بیشتر خطوط مترو از زیر خیابان‌های شهر می‌گذرد تا از ورود فشار اضافی به ساختمان مترو پرهیز شود. شاید به دلیل همین دیرینه بودن بنای مترو است که ایستگاه‌های مترو فاقد امکانات رفاهی برای افراد معلول و سالمند. نقیصه‌ای که در مقایسه با ساختمان متروی استکهلم سخت توی چشم می‌خورد.