قربان برم خدا را
بکی از انتقاداتی که دولتهای آمریکائی در سالهای پس از انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به دولت جمهوری اسلامی ایران روا داشتهاند، داستان گروانگیری و اشغال غیرقانونی سفارت امریکاست در تهران بودهاست. در این که عمل گروگانگیری دیپلماتهای آمریکائی نقض کامل اصول روابط بیناالمللی بود، شکی نیست. بسیار در اخبار بین المللی میخوانیم یا از رادیو تلویزیونهای مختلف می شنویم و میبینیم که دولتی سفیر یا عضوی از اعضای سیاسی سفارت دولتی را در کشور خود به دلیل مبادرت آن فرد، به کارهای مخالف با اصول روابط بینالملل، "عنصر نامطلوب" خوانده و با دادن ضربالاجلی به دولت متبوع او، نمایندهی سیاسی متخلف را از کشور خود اخراج میکند. رسم سیاسی بر این است که دولت متبوع نمایندهی سیاسی که "عنصر نامطلوب" خوانده، یکی از نمایندهگان سیاسی کشور متعرض را، شدهاست به عنوان عمل متقابل از کشور خویش، اخراج کند. کاری به درستی یا نادرستی ادعاهای دول ایران و آمریکا در متهم ساختن مامورین سیاسی یکدیگر به ارتکاب اعمال مخالف با وظایف سیاسیاشان و یا مبادرت به عمل جاسوسی ندارم. و اصولن آیا مامور سیاسیای میتوان پیدا کرد مرتکب چنین اعمالی نشده و نمیشوند؟ مسئلهی من همان نادیده گرفتن خطوط قرمز دموکراسی است و تجاوز به قوانین مصوبه و رویههای موجود سیاسی مورد احترام بینالمللی با این پندار که چون من درست فکر میکنم، پس مجاز به دور زدن قانون هستم. مقامات مسول آمریکائی، به ویژه رئیس جموری کنونیاش جرج دبلیو بوش، با لشگر کشیهای خویش به افغانستان، عراق و جدیدن بمببارانهای سومالی، مدعی مبازره با تروریست به منظور استقرار سیستم دموکراسی در کشورهای جهان سوم است. کدام حرف آقای بوش صحیح است؟ کردارش یا رفتارش؟ او با زیر پاگذاشتن اصول مسلم روابط بینالملل، به نمایندهگی جمهوری اسلامی ایران، حملهی نظامی میکند، نمایندهگان سیاسی دولتی را به گروگان گرفته و با خود میبرد ولی جمهوری اسلامی را به خاطر همین عمل مشابه، زیر چکش انتقاد خود میگذارد که به اصول مسلم روابط بین المللی پایبند نیست. آقای بوش و حامیان تئوری او چه توجیهی برای این عمل ضد اصول بینالمللی او میتوانند ارائه کنند جز" ترور دولتی"؟ دولتی که هم زور دارد و هم زر. و در بکارگیری زور با توسل به ترفندهای اختراعی و ادعاهائی پوچ، حد و مرزی برای خویش، نمیشناسد. این عمل دولت آمریکای مدافع دموکراسی چیزی جز مفهموم همان ضربالمثل فارسی خودمان نیست:
قربان برم خدا را / یک بام دو هوا را این ور بام، گرما را/ آن ور بام، سرما را.
16 نظرات:
امدم خواندم.اما چیزی نمیگم.عیبی ندارد؟هر دو پست را خواندم/
هميشه خدا قانون چربش اش بطرف داراها بوده است
عمو جان! شما به حکم تجربه دیگه نباید قدرت رو نقد کنید! قدرت همینه جور دیگه ای هم نداره! در مورد کامنتی که برام گذاشتید از یادآوریتون ممنون! خدمت مسافرکشهای فرودگاه هم رسیدم!
عمو اروند من نگرانم ، خیلی نگران ، برای اقوامم ، برای همه ایرانیانی که داخل کشور هستند . امروز دوستی می گفت افغانستان و عراق را زیر و رو کرد و این بار نوبت ایران است .
شهربانو
دموکراسی چکمه به درد لای جرز هم نمی خوره
نقض=نغض
سلام
دموكراسي هم شيوهاي از قدرتمداري
است، گرچه شيوهاي انسانيتر و قدرت هم متاسفانه منافع را به هرچيز ترجيح ميدهد.
نوهكوچولو چطوره ؟ احتمالا روزهاي لذتبخشي رو ميگذرونيد .
جناب عمو جان. نه قربان من دیگه یک چند سالی میشه که دیگه اخلاقم خوب شده و رعایت میکنم... این دفعه هم اگر با هم رفتیم سینما مهمون من هستید..قول میدم براتون بلیطو را تو بالکونی جوی خوبو بخرم..ساندویچ و تخمه هم باهاشه... برای اینکه خیالتون هم راحت باشه بلیط هر کسی را میدم دست خودش....آخر فیلم هم آخر از همه میام از در بیرون که خدای نکرده شیطون گولم نزنه...دنیا را چه دیدیدی..عادته دیگه..یک دفعه پیش میاد
شما هم چه توقع هایی دارید عمو اروند عزیز ، بوش روی دیگر سکه احمدی نژاد و ایران است وقتی افراد مشکوک و احتمالا متهم را آمریکایی ها مخفیانه و با همکاری بعضی کشورهای اروپایی در خود اروپا دستگیر کرده سوار هواپیما کرده و به ناکجاآباد می برند دیگر باقی موارد که ...بماند
راستی یکبار سعی کردم براتون پیام تبریک پدر بزرگ شدن را بگذارم هر کار کردم نشد ، اما خب با توجه به اینکه تبریک رو هر وقت از آب بگیریم تازه است تبریکات صمیمانه من را بپذیرید
ای بابا این بارهم که آدرسم نیافتاد من مهدی از نهیب سکوت خدمتتان رسیدم
خصوصی (جهت حذف):
منظورم این بود که نقض درسته. نغض به سخن شیرین و قشنگ می گن. جسارتم رو ببخشید.
نغز البته نه نغض
دوستانی تذکری دادهاند در مورد املای کلمهی ".نغض" به معنای شکستن، در نوشتههای حقوقی بسیار بکار میرود زمانی که کسی قانونی را نادیده بگیرد و یا از حکمی که بر علیه او به ناروا صادر شدهباشد، در مرحلهی بالاتر، پژوهشخواهی کند. من این کلمه را نه با کلمهی "نقص" به معنای عیبدار و یا آهو به فارسی سرع، اشتباه گرفتهام و نه با " نغز " که به معنای شیرینی بیان و خوش سخنی است
نوشتهی منصفانه و نغزی بود.
در باب واژهی "نقض": گمان نمیکنم کلمهی "نغض" در حقوق يا حتا زبان فارسی پايه و ريشهای داشته باشد. "شکستن قانون يا پيمان" همان "نقض" است؛ فعلش نيز "نقضکردن". در فرهنگ معین نيز در اين باب توضیحی آمده: ف.معين: ص. ج 4، ص 4793.
پ.ن: از آن جهت که برای خوانندهگان خود در بارهی "نغض" توضیح داده بوديد، اين توضيح قلمی شد، و الا وجود غلط املايی در نوشتهای هيچ از ارزش محتوايی آن کم نمیکند.
موفق باشيد.
بر ما هرآنچه لايقمان هست مي رود
با تشکر از مجید زهری گرامی که مرا ازین شبهه بدر آورد. من آنچنان در باورم به درسی املای "نغض" مطمئن بودم که مراجعه به فرهنگ معین را بیجهت تشیخص دادم. زهی خیال باطل.
ارسال یک نظر