تاثیربرابری زن و مرد در رشد کودک
براساس گزارش اخیر یونیسف، تساوی حقوق زن و مرد، نه تنها موجب بهتر شدن وضعیت خود زنان خواهد شد که افزایش قدرت تصمیمگیری آنان در خانواده موجبات بهتر شدن تغذیهی فرزندان آنان را نیز بدنبال میآورد.
در گزارش یونیسف آمدهاست که تساوی حقوق زنومرد، رابطهی مستقیمی در رشد و سلامتی کودکان خانواده دارد.
لوتتا سیلواندر رئیس عملیاتی یونیسف در زامبیا میگوید٫
با بالا رفتن موقعیت زن در خانواده، امکانات او برای ابراز عقیده نیز افزایش مییابد. این موقعیت برتر زن در محیط خانواده، سبب رفاه و آرامش بیشتر فرزندان او را بدنبال خود میآورد.
در جهان امروز، میلیونها زن و دختر از برابری حقوقی محرومند. بر اساس آمار منتشرهی یونیسف، در کشورهای رشد نایافته از هر ۳۰ زن، ۲۰ نفر آنان در تصمیماتی که برای ادارهی امور خانواده، سرنوشت فرزندان مشترک و اوقات فراغت افراد خانواده گرفته میشود، تاثیر ناچیزی دارند. از اینرو یونیسف معتقد است که موقعیت زنان در خانه، محل کار و امور سیاسی باید تقویت شود.
تجربه نشان داده است مادرانی که در محیط خانوادهی خویش، امکان اظهار عقیدهی بیشتری یافتهاند، فرزندان آنها و بویژه دختران آنها شانش بیشتری برای رفتن به مدرسه پیدا کردهاند. به عنوان مثال: بیشتر دخترانی که مادران آنها از نعمت سواد بیبهرهاند، به تحصیلات ابتدائی بسنده میکنند. ادامهی تحصیل منجر به آگاهی از لزوم رعایت اصول بهداشتی گردیده و در نهایت سلامتی زنان و کودکان آنان را سبب میگردد. در اثر افزایش قدرت تصمیمگیری زنان در امور خانوادگی خود، این فرصت را به آنها میدهد تا فرزندانشان از تغذیهی بهتری برخوردار شده و نهایت درجهی سلامتی آنان افزایش یاید.
تحقیقات انجام شده توسط یونیسف در جنوب آسیا، نشان میدهد که تساوی حقوق زن و مرد، سبب کاهش تعداد کودکانی شده است که از بیغذائی رنج میبرده اند.
پژوهشهای انجام شده توسط یونیسف، این حقیقت را نیز آشکار کرده است که دخالت زنان در امور سیاسی منطقه، تاثیر مستقیمی در تقسیم عادلانهتر منابع غذایی موجود بین کودکان شده است. با توجه به این واقعیت، سازمان یونیسف نیز تغییری چشمگیر در شیوهی کاری سازمان داده است. باین معنا که یونیسف از این به بعد علاوه بر تمرکز فعالیتهای خود گرد محور کودکان، به موقعیت زنان نیز توجه خاصی مبذول خواهد کرد تا با بهتر شدن موقعیت مادران در خانواده و جامعه، رفاه مادی و رشد کودکان سبب شود.
تجربهی شخصی من از زندهگی دوران کودکیام، دلیلی است بر صحت گزارش بالا.
مادر من که زنی بیسواد بود، در ادارهی امور خانواده بدلیل تعصبات خشک مذهبیِ پدر، دخالتی نداشت. همهی امور خانواده با نظارت دقیق پدر انجام میگرفت حتا خوردن ناهار و شام. تا اجازهی پدر صادر نمیشد، ما مجیور به مبارزه با حس گرسنهگی خویش خویش بودیم. کل خرید در انحصار پدر بود و مادر اجازهی رفتن در دکان بقال، قصاب یا نانو را نداشت. سفرهی ما بدلیل کمی درآمد پدر، هرگز رنگین نبود. پدر بزرگ من یکی از بازرگانان معروف شهر بود ولی پدر جز نام، سهمی از ارث پدری نصیباش نشده بود. لذا برای گریز از زخم زبانهای مردم، از خرید مثلن گوشت گاو که آن روزها مصرف قشر فقیر جامعه بود، شدیدن پرهیز میکرد.
زمانی پدر راهی مشهد شد. در نبود او خرج و خوراک ما به مادر سپرده شد. یکماهی مسافرت پدر به درازا کشید. سفرهی ما در این یکماهه عجیب، پر رنگ شد. ناهار و شام را به موقع خوردیم و از رنج گرسنهگی کشیدن رها شدیم تا پدر بازگشت و برنامه برگشت بهمان روال سابق.
پینوشت
برای بعضی از خوانندهگان نوشتههای من این توهم پیش آمده است که میانهی من با پدر شکرآب بوده است من دلم از رفتار او خون است.
نه! هرگز چنان نبودهاست. من و پدر میانهی بسیار خوبی داشتیم. او با عقاید خودش و من با آموختههای خودم. من هنوز هم، جای پدرم را پس از گذشت این همه سال، بسی خالی مییابم. او انسان خوبی بود و همان کاری را میکرد که دین و مذهباش به او یاد داده بود. در تمام عمرش نه مالی کسی را خورد و نه به کسی اجحاف کرد. با آنان که باو بسی بدی روا داشته بودند، مهربان بود و "صلهی رحم" را واجب میدانست و به من میگفت:
اگر پدران آنها (منظور برادرانش بود) به من ظلم کردهاند، تقصیری متوجه فرزندان آنان نیست.ا من عموی آنها هستم و وظیفهی دیگری دارم. جواب بدی، بدی نیست.
او فقر را بر آمیختهشدن با نادرستان ترجیح میداد. ولی افسوس که فکر میکرد هر چه به او آموختهاند صحت کامل دارد. من از او بسیار یادگرفتهام و او نیز بمن اعتماد داشت. با تمام نیازمندیاش، هرگز انتظار کمک مالی از من نداشت. یکبار برای او مبلغی پول فرستادم.
در جوابم نوشت:
متشکر! من به پول تو نیاز ندارم. پولی که فرستاده بودی دادم به مادرت. سعی کن ذخیرهای کنی برای بچههایت.تو هنوز جوانی و من و مادرت پیر و به این نوع زندگی هم عادت داریم و نیازی هم نیست چون کار و کاسبیام خوب است.
یادش همیشه برای من گرامیاست!
15 نظرات:
كاش هميشه پدر در مشهد بماند
میشود این شکلی هم کامنت گذاشت
salam
hanoz in matlab ro nakhondam
salam
ghodrat
جناب افراسیابی. با تشکر و سپاس . برایتان ایمیل فرستادم
سلام
والله آقای افراسیابی چی بگم
توی خونواده ما که خوب بوده تا حالا
ولی دیگه از این به بعد پدرینمونده که تاثیرشو ببینیم
سلام
والله آقای فراسیابی تو خونه ما تا حالا اینجوری بوده
ولی از این به بعد پدری نمونده که تاثیرشو ببینیم
سلام
خسته نباشيد استفاده کردم
ببخشيد از این ا دير سر زدم ولی همانطور که گفته بودم نتونسته بودم براتون کامنت بزارم
اگر ميخواهيد با وبهای دشتی بيشتر آشنا بشيد به وب دوست خوبم آقای شاکری
سر بزنيد
پيروز و موفق باشيد
dashtiha.persianblog.com
سلام اقاي افراسيابي نازنين
هر کاري کردم
کامنتم براي شما پست نشد
اينجا براتون ميفرستم
: از دست اینترنت ایران..یک عالمه براتون نوشتم پست نشد.دیر امدم و هر سه پست را خواندم.
در باره شمس و مولانا کم میدانم و دوران بازنشستگی از کار خانه و بچه ها ..را.میشود برای اجرای پروژهای بزرگی گذاشت مثل خواندن انچه نخواندم.و شاید در ان زمان سانسور کتاب هم تمام شده باشد و بتوانم به منابع دسترسی بهتری داشته باشم.
و اما پینوشه ...میدانید از شما اینجا یاد گرفتم تعداد اوارگان شیلیایی را و خوب ..به این نتیجه میرسی که هر پست میتواند چقدر مطالب اموزنده داشته باشد.
و اما زن؟کاش پیدا کنم زن بودنم را...
ببخشيد نميدونم چرا پست نميشد
با عرض ادب فراوان
Salam
سلام. ظاهرا مشکل حل شده.
عمو اروند عزیز از لطفتون تشکر می کنم .
شهربانو
استاد همین خاطره هاست که ما را به پدر هایمان دوباره نزدیک میکند. یادش گرامی باد
سلام
خسته نباشيد
جالب شما با آقای رزمی ملاقات داشتيد خيلی برام جالبه
ولی فکر نکنم ایشون زياد برخورد جالبی با شما داشته چون .......
يا حق
ارسال یک نظر