۱۳۹۵ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

قبول مسئولیت

اینترنتم قطع بود. زنگ زدم به شرکت مربوطه. صدائی گفت تلفنی که تو از آن زتگ می‌زنی متعلق به یکی از مشتری ماست. اگر خودت هستی، شماره‌ی یک را بفشار وگر نه، شماره‌ دو را.
شماره‌ی یک را فشردم.
همان صدا پرسید:
مشکلت را بگو.
گفتم:
بِرِدباند.
صدا پاسخم داد که باید سه دقیقه‌ای در انتظار بمانی.
سه دقیقه گذشت. خانمی خودش را معرفی کرد. مشکلم را توضیح دادم. آدرسم را پرسید و گفت:
از دیشب اشکالی در خط منطقه‌ی مسکونی شما رخ داده است. تکنسین‌ها مشغول رفع نقص‌اند. احتمالن فردا عصر، مشکل را رفع می‌شود.
پرسیدم:
پس من مجبور به پرداخت هزینه‌ی خدمتی هستم که از آن نمی‌توانم بهره‌ی مورد نظر را ببرم؟
خانم گفت:
نه، همین الان هزینه‌ی مدت زمانی را که تو از خدمت انیترنتی محرومی از صورتحسابت کم می‌کنم.
عصر که از خواب بیدار شدم اینترنب وصل شده بود.
پی‌نویس
صبحی با دوچرخه به شهر رفته بودم و در بازگشت چمن را زدم دیگر نائی برایم نمانده بود.