دلیل مهاجرت
یکی از دوستان فیسبوکی در استاتوس خود نوشته است:
آقا/خانوم محترم، شمام همش فک میکنین فاتحهی این مملکت کاملا خونده س و هیچ امیدی به بهبودی روزگار در هیچ زمینهای نیست یا من فقط اینجوریم؟!
شایدم من خیلی بدبینم!؟
ینی از اقتصاد و کار و فرهنگ گرفته تا کوچکترین چیز همه چی برام تهوع آوره!
با خواندن استاتوس بالا (استی معادل مناسبی برای استاتوس ندارید؟) یاد داستان مهاجرت یک میلیون سیصد هزار شهروند سوئدی به قارهی آمریکا (بیشترین به ایالات متحدهی آمریکای شمالی) در اواخر سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۲۰ میلادی افتادم.
حدود یک پنجم این قوم مهاجر بعدها به سوئد بازگشتند و مابقی در آنجا ماندند و در جامعهی میزبان تحلیل رفتند.
بتازهگی تلویزیون دولتی سوئد سریالی ساخته از این سوئدیتباران آمریکائی که در پی یافتن اعقاب خویش به سوئد میآیند.
تاریخنویسان، علت مهاجرت این خیل عظیم را از جمعیت حدود پنج میلیونی آن زمان سوئد بشرح زیر تفسیر کردهاند:
الف. نارضائی از تسلط اولیای کلیسای دولتی در امور اداری کشور
ب. نارضائی عمومی از شیوهی حکومت پادشاهی سوئد ونتایج اجتماعی ناشی ازدیدگاههای پسگرایانهی آن حکومت به مسائل اجتماعی روز کشور.
رشد نامناسب جمعیت و تولید بد مسبب اصلی بدی اوضاع اقتصادی کشاورزان بود.
داستان نقل شدهی مهاجران پیشین سوئدی از اوضاع اجتماعی غرب میانهی آمریکا، نشان از آزادی بیان، آزادی سیاسی و تحمل عقاید دیگران داشت و از امکاناتی خبر میداد که سبب بهتر شدن استاندارد رندگی را داشت.
شرایط اجتماعی سیاسی آن روز سوئد بیشباهت به شرایط اجتماعی-سیاسی امروز وطن ما نیست با این تفاوت که در کشور ما پول نفتی هم هست که خرج اتینا میشود و چیزی از آن سفرهی مردم عادی را رنگین نمیکند.
غرض اینکه مردم سوئد در طی این ۱۵۰ سال نه تنها توانستند فقر را از جامعهی خویش بزدایند بل امروز علاوه بر اینکه یکی از جمله کشورهای ثروتنمد جهاناند که دو درصد درآمد ناخالص خود را هم صرف کمک به کشورهای رشدنایافته میکنند. در سال آینده قرار است صدهزار پناهندهی سوری را میزبان باشد.
من نه جامعه شناس هستم و نه سیاستمدار اما بر این باورم که اگر سوئدیها
آقا/خانوم محترم، شمام همش فک میکنین فاتحهی این مملکت کاملا خونده س و هیچ امیدی به بهبودی روزگار در هیچ زمینهای نیست یا من فقط اینجوریم؟!
شایدم من خیلی بدبینم!؟
ینی از اقتصاد و کار و فرهنگ گرفته تا کوچکترین چیز همه چی برام تهوع آوره!
با خواندن استاتوس بالا (استی معادل مناسبی برای استاتوس ندارید؟) یاد داستان مهاجرت یک میلیون سیصد هزار شهروند سوئدی به قارهی آمریکا (بیشترین به ایالات متحدهی آمریکای شمالی) در اواخر سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۲۰ میلادی افتادم.
حدود یک پنجم این قوم مهاجر بعدها به سوئد بازگشتند و مابقی در آنجا ماندند و در جامعهی میزبان تحلیل رفتند.
بتازهگی تلویزیون دولتی سوئد سریالی ساخته از این سوئدیتباران آمریکائی که در پی یافتن اعقاب خویش به سوئد میآیند.
تاریخنویسان، علت مهاجرت این خیل عظیم را از جمعیت حدود پنج میلیونی آن زمان سوئد بشرح زیر تفسیر کردهاند:
الف. نارضائی از تسلط اولیای کلیسای دولتی در امور اداری کشور
ب. نارضائی عمومی از شیوهی حکومت پادشاهی سوئد ونتایج اجتماعی ناشی ازدیدگاههای پسگرایانهی آن حکومت به مسائل اجتماعی روز کشور.
رشد نامناسب جمعیت و تولید بد مسبب اصلی بدی اوضاع اقتصادی کشاورزان بود.
داستان نقل شدهی مهاجران پیشین سوئدی از اوضاع اجتماعی غرب میانهی آمریکا، نشان از آزادی بیان، آزادی سیاسی و تحمل عقاید دیگران داشت و از امکاناتی خبر میداد که سبب بهتر شدن استاندارد رندگی را داشت.
شرایط اجتماعی سیاسی آن روز سوئد بیشباهت به شرایط اجتماعی-سیاسی امروز وطن ما نیست با این تفاوت که در کشور ما پول نفتی هم هست که خرج اتینا میشود و چیزی از آن سفرهی مردم عادی را رنگین نمیکند.
غرض اینکه مردم سوئد در طی این ۱۵۰ سال نه تنها توانستند فقر را از جامعهی خویش بزدایند بل امروز علاوه بر اینکه یکی از جمله کشورهای ثروتنمد جهاناند که دو درصد درآمد ناخالص خود را هم صرف کمک به کشورهای رشدنایافته میکنند. در سال آینده قرار است صدهزار پناهندهی سوری را میزبان باشد.
من نه جامعه شناس هستم و نه سیاستمدار اما بر این باورم که اگر سوئدیها
توانستهاند چنین کار شگرفی کنند ما هم باید بتوانیم از عهدهاش برآئیم.
چرائی آن را عقل میگوید و چونی آنرا باید جامعه شناسان و سیاستمداران بیان کنند.
علاقمندان برای آگاهی بیشتر میتوانند به لینک زیر مراجعه کنند
http://en.wikipedia.org/…/Swedish_emigration_to_the_United_…
چرائی آن را عقل میگوید و چونی آنرا باید جامعه شناسان و سیاستمداران بیان کنند.
علاقمندان برای آگاهی بیشتر میتوانند به لینک زیر مراجعه کنند
http://en.wikipedia.org/…/Swedish_emigration_to_the_United_…
1 نظرات:
امیدوارم که نسلهای بعد از ما در خاورمیانه در صلح و صفا زندگی کنند، حتی اگر کشوری به اسم ایران هم وجود نداشته باشه، چون فکر می کنم جان آدمها مهمتر از اینه که یه تیکه خاک چه اسمی داشته باشه. الان بیشتر از چهار ساله که در امارات زندگی می کنم. حدود 2 ماه پیش به مشهد رفته بودم. میزبانم آقایی بود حدود 35 ساله، معتقد بود که در روز عاشورا مُهر تربت کربلا خونین خواهد شد(و اصلاً هم شوخی نمی کرد)، به سنی مذهبها فحش می داد ولی به حجاب همسرش کاری نداشت. ایشان در دبیرستان کار می کنند و از وسایل کمک آموزشیشان شیلنگی برای کتک زدن بچه هاست.
من هم مثل شما نه سیاستمدار هستم و نه جامعه شناس؛ ولی نشانه ای هم از بهبود در جامعه -حداقل تا 30 سال آینده- نمی بینم.
ارسال یک نظر