۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

اندیشه‌های روز


مدتی است بیدار شده‌ام. رادیو را باز می‌کنم تا باخبار ساعت شش بامدادی گوش کنم. ماه سپتامبر آغاز شده است و پائیز در راه. به یاد ترانه‌ی
پنجره را واکنین که پائیز قشنگه، می‌افتم.
اداره‌ی هواشناسی مژده‌ی باقی ماندن گرما را می‌دهد. گل از گلم می‌شکفد. آخر من با آمدن پائیز داغدار مرگ بهار می‌شوم. غم فرارسیدن سرما و سیاهی زمستان بر من مستولی می‌گردد.
اولین قربانی آنفولوآنزای خوکی در سوئد. مرد چهل و هشت ساله‌ای قربانی این بیماری قرن شده است. نیمی از زمان پخش خبر را، چون و چرایی این مسئله می‌گیرد. خبرنگار رئیس بیمارستان را به صُلابه می‌کشد که چرا چنین شده است.
تقصیر از بیمارستان نیست. بیمار اصلن به دکتر مراجعه نکرده‌است. او از جمله افرادی بوده است (چاق‌ها، دیابتی‌ها و... )که در مقابل این ویروس مصونیت کمتری دارند. زمانی آمبولانس را خبر کرده‌اند که کار از کار گذشته بوده‌است.
دو کودک نوزاد نیز به دلیلی فوت کرده‌اند.
سفینه‌ی فضایی حامل کریستر فوگلستانگ سوئدی به دیسکاوری وصل شده است و امشب کریستر اولین راه‌پیمایی خود را انجام خواهد داد.
نوبت به اندیشه‌های روز می‌رسد. محمد فضل هاشمی، استاد تاریخ عقاید دانشگاه اومئو، میهمان امروز است.حواسم را جمع می‌کنم. او شروع می‌کند:
تابستان گذشته برای جمع‌آوری مطلب جهت کتاب تازه‌ام رفته بودم ایران. ورودم به ایران مواجه شد با بدترین دوره‌ی نگرانی‌های سه دهه‌ی اخیر ایران. من از نزدیک شاهد وقایع بودم. میلیون‌ها نفر در تظاهرات علیه تقلبی که در انتخابات شده بود، به خیابان‌ها آمده بودند. من با جوانان بسیاری به صحبت نشستم. امید و آرزوی آن‌ها تغییر بود و بیشترین آنان نیز رای خودشان را بهمان کاندیدای معروف داده بودند با این آرزو که در یک انتخابات آزاد، اصول‌گرایان را از کرسی قدرت بزیر کشند. بسیاری از آنان نیز اولین باری بود که به پای صندوق‌های رای رفته بودند. آنان خواستار آزادی بودند. دوست داشتند بتوانند تضییقات موجود را به منظور زندگی راحت‌تری، کاهش دهند. زن جوانی را دیدم پلاکاردی را در دست داشت که بر روی آن نوشته بود "من خواهان صلح، آزادی و شادمانه زندگی کردن هستم".
بیشتر جوانانی که با آنان ملاقاتی داشتم وجودشان سرشار از امید به تغییر بود.
در مقابل سوال من که آیا شما به تغییر امیدی دارید؟ با تانی و شک می‌گفتند، بله.
زنی جوان دیگری گفت که راه بیرون‌رفت دیگری جز امیدواربودن، وجود ندارد. و الا چه معنایی دارد که در این میان الکی به رفت و آمد مشغول باشیم.
هم زمان با جشن نیمه‌ی تابستان سوئد، آن اتفاق شوم رخ داد. پلیس ضد شورش و لباس شخصی‌ها، تظاهر کننده‌گان با خشمی آشکارا به خاک و خون کشیدند. این خشم خشن و لختِ پلیس ایران مرا بیاد شعری از سعدی شیرازی انداخت.
سعدی در یکی از شعرهایش می‌گوید:
پادشاهی پرهیزگاری را احضار کرد و از او خواست تا برای جاودانه شدن عمر او دعایی کند.
مرد پرهیزگار پاسخ داد:
چنین دعایی در درگاه ذات باری‌ تعالی پذیرفتنی نیست که همه‌ی موجودات محکوم به مرگند. اما اگر تو بخواهی من می‌توانم از خداوند تبارک‌و تعالی بخواهم تا سلسله‌ی پادشاهی را در خاندان تو جاودانه کند. اما استجاب این دعا شرط و شروطی دارد. تو باید شیوه‌ی سلطنت را تغییر دهی، از ظلم بر اتباع خویش پرهیز کرده و عدالت پیشه خویش سازی تا دعای من مستجاب درگاه خداوندی شود. دعای من در مورد کسی که بر زیردستانش به عدالت فرمان نمی‌راند مستجاب نخواهد شد. اتباع پادشاه ظالم یا از ملک او می‌گریزند یا با اولین کسی که عَلَم مخالفت علیه او بر ‌افرازد، متحد می‌گردند. پادشاهی که می‌خواهد سلسله‌ی شاهی‌اش جاودانه شود، باید رعایای خویش را راضی نگه بدارد. انکه دوست دارد نامش جاودان شود باید میراث خوبی از خویش بجای گذارد.
نکته‌ی مثبت این شعر را با مسئله‌ی دیگری که از پیش با آن آشنا بوده‌ام مقایسه می‌کنم. کلامی از محمد پیامبر اسلام.
کشور را با کفر می‌شود اداره کرد اما نه با ظلم.
و در این اندیشه‌ام که آیا حاکمان فعلی ایران را با این مقوله‌های آشنایی هست؟
سخنان محمد فضل هاشمی پایان می‌گیرد. فرمایشات گهربار دیروز رهبر معظم انقلاب، در مورد وجود دو میلیون دانشجوی علوم اجتماعی در ایران در مقابل چشمانم رژه می‌رود
« بسيارى از علوم انسانى مبتنى بر فلسفه هايى است كه مبانى آنها ماديگرى و بى اعتقادى به تعاليم الهى و اسلامى است و آموزش اين علوم موجب بى اعتقادى به تعاليم الهى و اسلامى مى شود و آموزش اين علوم انسانى در دانشگاه ها منجر به ترويج شكاكيت و ترديد در مبانى دينى و اعتقادى خواهد شد».
با خودم می‌اندیشم که نه، وحشت ایشان از گمراهی جوینده‌گان علم و دانش نیست! ترس ایشان از آگاه شدن جوانان و مسلح شدن آنان به سلاح دانش است و دست‌یابی آنان به منابع غنی فرهنگ ایرانی. چون می‌داند چنین انسان‌هایی دیگر نیازی به ولی فقیه نخواهند داشت چرا که هریک برای خود مجتهدی اعلمی خواهند شد.
به باور من اگر موجباتی سبب بی‌اعتقادی نسل جوان تحصیل‌کرده‌ی ما را به "تعالیم اسلامی" شود نه دست‌یابی آنان تحصیل علوم انسانی است که رفتار دور از شرف و حثیت انسانی "سربازان گمنام امام زمان" ولی فقیه است که بزرگترین لطمه بر ایمان ما زده است.

11 نظرات:

ناشناس در

قبلا نوشته ای داشتید که ابدارچی اداره تون سال ها قبل و زمان شاه گفته بوده چرا باطوم تو .... زندانیان سیاسی نمی کنند تا ادب بشند

عموی عزیز دیدی جمهوری اسلامی چه رافتی با شیعیان خیابان های تهران کرد؟

يك صداي بي‌صدا در

سلام عمو اروند عزيز

ترس از علوم انساني، تنها ريشه در ترس از انسان و حقوق انساني دارد...دربند كشيدن علوم انساني را تنها مي‌ـوان با صفت «قرون وسطايي» توصيف كرد

جهانگرد در

سلام
جناب افراسیابی عزیز عمق بربریت هر روز در این سر زمین واضح تر می شود
پیامبری که اینها داعیه پیروی ونیابت او را دارند عاشق علم بود می فرمود تا چین هم که شده بروید برای آموختن علم در چین اسلام وعلوم اسلامی نبوده نه تنها منع نکرد بلکه سفارش به این سفر هم نمود
اما آیة الله قائد عظیم الشان فرزانه نائب امام زمان و...
تشخیص داده که نه ابن علوم چرنده وضد خدا وپیغمبر وما باید فقط فقه واصول بخوانیم واین شکلی مملکت داری کنیم با شکنجه با زور با تجاوز به زن و مرد با قتل با ریا وتزویر وهر گند وکثافتی که به فکر هم نیاید

شمیم استخری در

خوشحالم که برگشتید برای نوشتن. کاش این نوشته را خودتان یا دیگر کسانی که می‌توانند به بالاترین بفرستند. جای آن است که گروه بیشتری بخوانند. اگر من مطالب مورد نظر در اختیارم بود، همان می‌نوشتم که شما نوشته‌اید. تنها تفاوتش می‌توانست شیوه‌ی نوشتنمان باشد. بیشتر بنویسید. آدم های پخته که دیگر از کین و مهر بی جهت تهی می‌شوند، پدیده ها را نه از روی احساس که از زاویه‌ی عقل می‌نگرند.

ناشناس در

سلام

محمد جان حضرات برای اینکه با مشکلی روبرو نشوند از هر دو خاصیت کفر و ظلم با هم بهره میجویند !هرمز

ناشناس در

در وبلاگم قبلاً دو پست اختصاص داده بودم به ابراز نگرانی از حذف علوم انسانی از دروس دبیرستانی ولی فکر نمی‌کردم کار به دانشگاه هم بکشد! اصلاً چطور است هرچه مربوط به انسانیت است یکجا حذف کنند تا خیال همه راحت بشود و راحت برگردیم به جنگل و خوش و خرّم با حیوانات وحشی زندگی کنیم؟! ع.آرام!

فرید صلواتی در

دردواره پدرم

ياسمن در

ممنون مثل هميشه با يه جمله بهترين نظر رو داديد.

فرید صلواتی در

عمو اروند عزیز سلام .ممنون از حضور خوب و ابراز لطفی که به حقیر داشتید .برایتان آرزوی سلامتی می کنم

افشان طریقت در

در هیچ‌کجای دنیا، سرنوشت غم‌انگیز و دردناک دیکتاتورها بر دیگر دیکتاتورها، تأثیر بیدارکننده نگذاشته است. این یکی پس از آن دیگری می‌گوید که ما چنان می‌کنیم که این شتر بر در خانه‌مان نخوابد. اما می‌آید و می‌خوابد. درس عبرت گرفتن تنها زمانی است که یک یا دو یا سه نسل تربیت‌شود که انسان بودن و انسانی رفتارکردن چگونه باید باشد. در آن صورت، این عبرت، همچون خون در رگ‌های آحاد ملت جاری خواهدشد.

بامداد راستین در

هر وقت اونجاها نوید گرما میدن واسه بی آبی ایران ناراحت میشم

ارسال یک نظر