۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

تظاهرات آرام سبزپوشان شهر یوله

سبز بودیم و با هم بودیم. معترض بودیم اما بهوش بودیم تا با سبزپوشان وطنی هم‌رنگِ هم‌‌رنگ باشیم.

کم بودیم، نه! کم هم نبودیم. هشتاد نفری بودیم از جمع تقریبی ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفری ایرانیان ساکن یوله.

سبز بودیم. این بار از هم نه روی بر ‌تافتیم و نه فاصله ‌گرفتیم. برعکس بدیدار هم رفتیم و یکدیگر هم در آغوش کشیدیم. آخر دردمان، درد مشترک بود. آقای خامنه‌ای با نطق نماز جمعه‌ی ایران شکن‌اش، ما را پس از سی سال افتراق، متحد کرده‌است. خواست همه‌گی ما یکی است.

رای مرا پس بده!

رأی‌مان را می‌خواهیم. رایی که به «ایکس» دادیم اما وزارت کشور سلطان فقیه آن به «ایگرگ» بخشید و تاییدیه‌اش را شورای "نگهبان" قانون اساسی صادر کرد. تاییدیه‌ای صددرصد بر خلاف همان قانون اساسی، چرا که رهبر پیش از موقع قانونی، به چوپان دروغ‌گو تبریک گفته بود.

سلطان فقیه، افکار چوپان دروغ‌گو را، بحق به افکار خودش نزدیکتر می‌داند، همان دروغ‌گوی صاحب هاله‌ی نور و خالق دانشمند ۱۳ ساله‌ی اتمی. همان پُرروی دروغ‌گو که حضور میلیونی مردم در پای صندوق رای را، بی‌شرمانه، تایید نظام ولی فقیه بحساب آورد.

همانان نامردمانی که سنگ را بسته و سگ را گشوده‌اند. همانان که "ندا" را با تک‌تیر زدند و جهانی را عزادار کردند.

کم بودیم اما:

صد هزاران خیط یکتا را نباشد قُوَّتی/ چون بهم برتافتی، اسفندیارش نگسلد.

ما سبزیم و با هم متحد. نه زیاده‌خواهیم و نه بازیچه‌ی دولت‌های خارجی. نه توپ و تفنگی داریم و نه باورمند به اعمال خشونت.

خواست ما ایجاد جامعه‌ی مدنی است و برقراری دموکراسی. ما خواهان تساوی در برابر قانون هستیم، بدون توجه به جنس‌، مذهب، دین و یا قومیت، خواست اصلی ما ابطال انتخابات اخیر ریاست جمهوری است و شعارمان «رای مرا پس بده!»


4 نظرات:

افشان طریقت در

هر حرکتی که در هر گوشه ی جهان صورت گیرد، قدمی است در راه تحقق همدلی ها، حرمت گذاری ها به شمار تک تک آدمیان و باورهایشان.

ناشناس در

آقای افراسیابی نازنین خیلی روزه های سختی را درپیش داریم...تکلیف وطن باید روشن شود...و خون های ریخته شده...بنفشه.

شمیم استخری در

وقتی ملتی تصمیم به چیزی می گیرد، دیر یا زود، آن را عملی می کند. «خواست» انسانی از آن شعله هایی است که حتی آب اقیانوس ها نیز، قادر به خاموش سازی آن نیست. حتی مرگ نیز در زایشی دیگر، سر تسلیم فرود می آورد.

محدثه در

دل دنیا از فوت ظالمانه ی ندا به درد آمد
اما انگار سران این مملکت انسانیت و شرافت را از یاد برده اند!
سی سال ظلم!
بس نیست؟

ارسال یک نظر