۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

انتخابات

شیوا، دخترمان زنگ زد و می‌خواست که تعطیلات پیش ما بیاید. گرفتار "عمله و بنا" هستیم. نه حمام داریم و نه توالت و نه دست‌شویی. امکانش نبود یا کم بود. شیوا اصرار کرد که ما راهی استکهلم شویم. مشکل خانه را می‌شد با دادن کلید به کاشی‌کار حل کرد. اما یکشنبه روز انتخابات مجلس اروپای متحد بود و ما باید در محل زنده‌گی خودمان رای می‌دادیم. کلید خانه را به کاشی‌کار دادیم. با استفاده از امکان موجود در قانون انتخابات، با مراجعه به کتابخانه‌ی شهر و ارایه‌ی کارت الکترال، رای خودمان را داخل صندوق انداختیم. صف رای‌دهنده‌گان «زودتر از وقت» نسبتن دراز بود.

یاد واقعه‌ای افتادم که در سال‌های اول اقامتم در سوئد با آن مواجه شده بودم. برای انجام امور پستی توی صف ایستاده بودم. خانم نسبتن مسنی جلوی کیشه پست بود. جوانی که جلوی من ایستاده بود به خانم سلامی کرد. خانم در جوابش گفت:

آها! تو هم کار پستی داری؟

جوان گفت:

نه! می‌خواهم پستی رای بدهم!

خانم مسن با تعجب پرسید:

چرا رای پستی! بما یاد داده‌اند که در روز انتخابات بهترین لباسمان را بتن کنیم و شیک و مرتب راهی محل رای‌گیری شویم، در صف رای دهنده‌گان بایستیم و به همگان نشان دهیم که علاقمند به سرنوشت خود و مردممان هستیم.

جوان گفت:

بله‌! درست است و حق هم با شما است. اما در قانون چنین فرصتی برای کسانی‌که بدلیلی امکان شرکت در انتخابات را در روز معین شده ندارند، در نظر گرفته است. من فردا صبح عازم مسافرتم. از این جهت رای پستی می‌دهم تا از حقم استفاده کنم و رایم باطل نشود.

به همسرم گفتم:

ای‌کاش در سیستم حقوقی ایران نیز چنین امکانی وجود داشت. ولی متاسفانه اگر کسی در خارج کشور، تمایلی به شرکت در انتخابات داشته باشد باید حتمن راهی سفارت یا کنسول‌گری شود. این کار علاوه بر هزینه‌ی گزافش و قت‌گیر هم هست. از این رو خیلی از ایرانیان از خیرش می‌گذرند .

بگذریم!

دیروز روز رای گیری بود. با شیوا به ستاد انتخابات منطقه‌ی زندگی‌اش رفتیم. مدرسه‌ای بود که هیچ شباهتی به مدارس ایران نداشت. نه شعاری بر در و دیوارش نوشته شده بود و نه عکسی از سیاستمداران حاکم بر در و دیوارش نصب شده بود. نماینده‌گان احزاب مختلف سوئد جلو در مدرسة، در کنار یکدیگر ایستاده بودند و به قصد ترغیب مردم، ورقه‌ای که نام کاندیداهای حزبشان روی آن نوشته شده بود، به واردین تعارف می‌کردند. شعاری هم له یا علیه کسی نمی‌دادند. نه مرگ بر این بود و نه زنده‌باد آن. جالب این که مردم هم توجهی به آن‌ها نمی‌کردند.خودشان سرراست به طرف میزهایی که اوراق کاندیدها روی آن گذاشته شده بود می‌رفتند. از هر بخشی ورقه‌ای‌ بر می‌داشتند تا کسی متوجه نشود که آن‌ها به کدام حزب رای خواهند داد. داخل محل مخصوص نوشتن آراء می‌شدند، در خفا نام فرد یا حزب مورد نظرشان را روی ورقه می‌نوشتند، داخل پاکت می‌گذاشتند و بعد آن را تحویل متصدی انتخابات می‌داند. متصدی مربوطه که خانمی بود، پس از تطبیق نام رای دهنده که بر روی کارت الکترال نوشته شده بود با مشخصات کارت شناسی‌اش، نام او روی ورقه‌ی مخصوصی ثبت می‌کرد و بعد پاکت سربسته‌ی محتوی رای را به خانم دیگری می‌داد تا آن‌را داخل صندوق آراء بیناندازد.

در سوئد دادن مانند دیگر کشورهای دموکرات، رای مخفی است و معمولن زن و شوهر از هم نمی‌پرسند که به کدام حزب رای داده است.

شیوا که بیرون آمد گفت:

می‌بینید! چقدر راحت بهر کسی که دلمان می‌خواهد رای می‌دهیم و قدرش را هم نمی‌دانیم! برای کاری به این ساده‌گی بسیاری انسان‌ها آواره می‌شوند، به زندان می‌روند، شکنجه می‌شوند و حتا جانشان را هم از دست می‌دهند. مگر این کار را چه ضرری دارد که مشتی مستبد حاضر به تن دادن به آن نیستند؟ مگر امتیازات سیاستمداران این‌جا کمتر از امتیازات سیاست‌مداران کشورهای مستبد است؟ تازه اینجایی‌ها از نظر جانی و مالی امنیت بیشتری دارند. هر جا می‌خواهند می‌روند و کمتر کسی هم مزاحم آنان می‌شود.


5 نظرات:

افشان طریقت در

این توصیف، بسیاری حسرت‌ها را در جان انسان زنده می‌کند. اما حتی در کشورهای دمکرات، دمکراسی یک پدیده‌ی ابدی نیست. باید مواظب آن بود. از رشد نیروهای نژادپرست، از رشد تئو کرات‌هایی که حقوق گزاف در دهانشان مزه داده است و بعد در برابر تقاضای اضافه حقوق یک پرستار بیمارستان در حومه ی لندن و یا یک کارگر ساختمانی در اطراف پاریس، خشمگین می‌شوند، باید جلوگیری کرد. اگر وضع به همین منوال پیش برود شاید چند ده سال دیگر، نه از «تاک» نشانی باقی ماند و نه از «تاک‌نشان»!

شمیم استخری در

ای کاش می شد یک توصیف عینی از یک حوزه‌ی رأی‌گیری در ایران و یا یکی از کشورهای مشابه آن، نیز ارائه می‌دادید و آن‌دو را با توجه به دریافتی که از فضای اجتماعی و سیاسی کشور محل اقامتتان دارید، مقایسه می‌کردید. فقط مقایسه‌ها هستند که ذهن را به حرکت در می‌آورند تا وجوه مثبت و منفی پدیده‌ها را به شکلی عینی در برابر یکدیگر بگذارند.

ناشناس در

سلام.آره همينطوره كه شما ميگين.آدم بخودش حسوديش ميشه.ما بيشتر قدر اين چيز ها را ميدونيم
zita

يك صداي بي‌صدا در

سلام عمو اروند عزيز

خب براي همينه كه اسم «آنجا» سوئده و اسم «اينجا» ايران!
هميشه با خودم فكر مي‌كنم كه اكنون ما، شبيه به چندين دهه قبل برخي كشورهاي پيشرفته است...حالا روزي كه ما به جايگاه كنوني كشورهاي پيشرفته برسيم «آنها» كجايند؟!

فرید در

با رای دادن به کوبی به آزادی بیاندیشیم
فرار از دروغ و شعارهای دروغی

به ستاد اینترنتی کروبی بروید و ببینید چرا باید به کروبی رای داد.

کروبی دروغ نمی‌گوید.

آزادباشید

ارسال یک نظر