پیدا کنید پرتقال فروش را!
در روزنامهی یوله داگبلاد؛روزنامهی شهرمان؛ خبری بود که مرا به آن دورهای دور برد، آنگاه که در همدان نه دندانپزشکی بود و نه از بهداشت دهانودندان خبری. مردم در جوانی دندانهایشان را از دست میدادند و چشیدن مزهی خیار برای بسیاری آرزویی میشد.
البته مسیو سامِ دندانساز بود، او دندان هم میکشید و کارش هم بسیار خوب بود و کسانی که او برایشان دندان «عاریه» گذاشته بود، کلی راضی بودند. اما همه که پول نداشتند.
پدر دوستم که پول و پلهای داشت، مسیو برایش یک دست دندان مصنوعی ساخته بود و نمیدانی طرف چه پزی میداد. دندانهایش را ترقوتروق رویهم میکوفت و میگفت:
حاجی! نیمیدانی امسال چه دلی از عزا درآوُردما؟ حالا خیار خوردن مزه داره.
هر دندانی که خراب میشد باید میکشیدیاش، البته اگر باز هم پول داشتی و الا در سرمای زمستان دندانت «پیله» میکرد و لُپات چنان ورمی میکرد که انگار یک توپ تنیس «دوآسره» گذاشته باشی توی دهانت.
آنوقت بود که همه دکتر میشدند و دوایی تجویز میکردند ولی دندانت چنان تیر میکشید که تا صبح، خواب با چشمانت جناق فراق میشکست. در تابستان هم نوشیدن یک لیوان آب یخ چنان زهر مارت میشد. خنکای آب که به عصب لخت شدهی دندانت میخورد، از درد، هوارت در میآمد و به هفت آسمان بد و بیراه میگفتی که تاثیری هم نداشت. حالا هم اگر چه وضع بهداشت فرق کرده است اما فکر نکنم برای آنانی که ندارند، اوضاع با آن زمانهای دور، تفاوتی کرده باشد. بیپول همیشه گرفتار است.
داشتم راجع به خبر روزنامه میگفتم که درد دندان، درد دلم را تازه کرد و قضیه یادم رفت. اما اینجا حکومت پنجاهسالهی سوسیال دموکراتها، زندهگی راحتی برای مردمش درست کردهاست، البته اگر بورژواهای حاکم کنونی خرابش نکنند.
خانمی ۲۹ ساله، برای معالجهی دندانهایش به دندانپزشکی خصوصی مراجعه میکند. دندانپزشک، ۶۷۵۰۰ کرون سوئد میخواهد تا دندانهایش درست کند. خانم که بیکار است، توانایی پرداخت چنان هزینهای را ندارد. از ادارهی اموراجتماعی درخواست کمکهزینه میکند. ادارهی سوسیال به دو دلیل تقاضای او را رد میکند.
۱- معالجهی دندانهای او را فاقد جنبهی فوریت تشخیص میدهد.
۲- چون کل درآمد ماهانهی خانوادهی متقاضی از مبلغ ۶۰۰۰ کرون (حد نصاب قانونی برای دریافت کمک هزینهی زندگی) بیشتر است، پس خانم استحقاق دریافت کمکهزینه را ندارد.
قابل تذکر است که دندانپزشک معتمد ادارهی مزبور نیز، هزینهی معالجهی دندانهای او را ۴۱۰۰۰ کرون ارزانتر برآورد میکند.
بیمار از این تصمیم ادارهی سوسیال نزد دادگاه اداری شهر، با این استدلال که وضعیت موجود دندانهای او، علاوه بر اینکه تهدیدی است برای سلامتی او، وضعیت زشت دهان و دندان او، موجب سلب اعتماد به نفس او شده است و او با آن شکل و شمایل، میل کاریابی و مواجهه با صاحب کار را دادهاست.
دادگاه اداری استدلات ادارهی سوسیال را جهت نپرداختن کمک هزینهی اجتماعی به خانم متقاضی کمکهزینه، ناکافی تشخیص داده، دستور اداری را لغو و حکم به پرداخت مبلغ ۲۷۰۰۰ کرون کمک هزینهی دندانپزشکی به متقاضی را صادر میکند।
پاینوشت
۱-هرفرد ساکن سوئد اعم از سوئدی یا مهاجر که در آمد ناشی از کارش تکافوی مخارج روزانهی زندگی او و خانواده اش را نکند خق دارد از ادارهی اموراجتماعی شهری که در آن ساکن است، تقاضای کمک هزینهی اجتماعی نماید.
۲- این حکم قابل پژوهشخواهی بود و ادارهی سوسیال از حکم صادره پژوهش خواست ولی نتیجه به نفع خانم درخواست کننده خاتمه یافت।
پنج شنبه بيست و هشتم مهر ماه ۱۳۸۴
11 نظرات:
دل مردم ایران را به درد میاری عمو جان
مسئله اینه که دولت به مردم ایران به چشم رعیت و مقلد نگاه میکنه و نه شهروند .
چه جالب...
عمو جان سلام علیکم .
جناب افراسیابی ارجمند ، فکر کنم لسان الغیب حافظ شیرازی سالها پیش پرتقال فروش را پیدا کرده است ! با توجه به مسائل موجود در آن کشورهاکه شما بخشی از آن را فرمودید ، حافظ میگوید :
ما کجا و ملامت گر بیکار کجا ؟
سرافراز و با عزت باشید .
+ فرصت کردید سری به من هم بزنید .
ممنونم از محبت های شما .
کجای گفتهی من بوی تعصب می داد عمو؟ من فقط می خواستم یه وضعیت قر و قاطی و غیر قابل پیش بینی را تجسم کنم... این که دیگه ... تو عصر جدید... نمی شه فهمید که یه اتفاق، چی می شه عاقبت!
با سلام
امیدوارم بتونم مثل قبل فعال باشم . بهرحال از
امروز شروع کردم و خوشحالم که دوستانی چون شما
همیشه به یاد من هستندو خوشحالم که از نوشته های خوب شما
بهره می برم.
شیرین
سلام
هر وقت دنبال اسم خودم توی گوگل میگردم به یک نتیجه بیشتر نمیرسم ، عمو اروند .
اسم هامون که شبیه هست ، یکم اختلاف سن داریم که اونهم چندان اهمیتی نداره ، مهم دل هست که کاملا مشخص هست که دل شما جوان مونده .
علاوه بر اسم مون ایمیل هامون هم به هم شبیه هست afrasiabi DOT m AT gmail DOT com .
خیلی خوشحال شدم از آشنایی با شما .
موفق و پیروز باشید در هر کجای این کره خاکی که هستید .
محمد افراسیابی
این محمد افراسیابی، همزاد من است اما فقط در اسم و اسم فامیل.
امروز دوستی لینک وبلاگش را برای من فرستاد و پرسید که این وبلاک هم متعلق بتو است؟
سری به وبلاگش زدم و با او آشنا شدم. حالا میبینم که گوگل هم او را با من اشتباه گرفته است و رنگ زمینهی کامنتش را بهمان رنگ کامنتهای من، انتخاب کردهاست.
دوستی داشتیم که خیلی از دندانهایش از بین رفته بود. می گفت مخارج دندان پزشک زیاد است و پولش را ندارم . سیر کردن شکم بچه هایم واجب تر از دندان مصنوعی است. دست روی دل مردم گذاشتید.
پیشنهاد میکنم همانطور که مسئولین بانک های بورکی نافاسو برای فرا گیری بانک داری اسلامی به ایران آمدند و کلی چیز یاد گرفتند و رفتند. شما هم به مسئولین امور اجتماعی سوئد پیشنهاد بفرمائید برای یاد گیری نحوه کمک به هموطنان نیاز مندشان یه توک پا تشریف بیارن ایران و به سازمان تامین اجتماعی ما مراجعه فر مایند.
شاد باشید.
با سلام مجدد خدمت عموی عزیزم
من متولد سال 65 در شیراز هستم و دانشجوی رشته کامپیوتر .
یکم شهری که من توش متولد شدم با شهر شما فاصله داره . البته یکم .
راستی یک چیز را دیروز میخواستم بگم یادم رفت . هدر سایت شما در ایران به دلیل فیلترینگ نمایش داده نمیشود . وقتی آدرس مستقیم هدر را در در مرور گر تایپ میکنیم جمله دوست داشتنی مشترک گرامی دسترسی به این سایت امکان پذیر نمیباشد با اون رنگ آبی قشنگش نمایش داده میشود .
از یک دانشجوی کامپیوتر توقع دیگری که نداشتید (: .
موفق و پیروز باشید .
محمد افراسیابی
در ابتدا دندانم بيخودي تير كشيد و در انتها بيخودي دلم خواست كه الان سوئد بودم! ...نه بي خيال حالا اورنج كانتين هم شد اشكالي ندارد(چشمك)
ارسال یک نظر