زبالهها
ر اخبار می خوانم که ۲۵% حمل زبالهی شهر تهران نیمه اتوماتیک شده است. خوشحال می شوم. همیشه دیدن جوانانی که روی رکاب کامیونهای حمل زباله، با لباسی کثیف وآلوده مشغول تفکیک زباله هستند، ناراحتم کردهاست. سطلهای پلاستیکی مخصوص زباله، توی خیابانهای شمالی شهر جاسازی شدهاست. در تلویزیون شهرداری، با نشاندادن فیلمی مستند، دلیل ازدیاد موشها در شهر تهران را گذاشتن کیسههای پر از زباله را در کنارهی خیابان میداند. در فیلم ابتدا، گربهها و کلاغها، به کیسههای نایلونی پر از زباله، حملهور میشوند. کیسهها پاره می شوند و بازماندهی خوراکیها توی خیابان پخش میگردد. بعد به نوبت به سورچرانی موشها میرسد. شهرداری از مردم تقاضا میکند با نگذاشتن زباله در کنارهی کوچه و خیابانٰ، در تمیز نگهداشتن شهر، کمک شهرداری باشند. کامیونهای حمل زباله، در ساعت مقرر، زبالهها را جمع می کنند.
در آنسو، پسر جوان کیسه بدوشی، محتویات سطل پلاستیکی را، در جستجوی کالائی بهم می زند. اشیاء مزاحم جستجویاش، دور سطل میریزد. تکه مقوائی، ورقهی نایلونی یا چیز بدرد بخوری را انتخاب کرده و داخل گونی کثیفی که بر دوش میکشد، میکند. و در پی یافتن شکاری دیگر به آن سوی خیابان میرود.
پائینتر، در شمالشرقی شهر، پیرمردی با ریشی بلند، داخل سبد آهنی مخصوص زباله خم شدهاست و در پی یافتن روزی خویش، زبالهها را زیر رو می کند. از او هم عکسی میگیرم. جوانی که متوجه عکس گرفتن میشود، با صدای خطبهئی میخواند که "این عکسها را به روزنامههای خارجی بدهید و بگوئید که مردم ما برای سیرکردنِ شکمشان باید داخل زباله ها را بگردند. پیرمرد بدون توجه به همه اینها، گونی را بدوش می کشد و سریع به دنبال زباله دانی دیگری میرود تا از رقبا عقب نماند.
میدانم که این درماندهگان، عامل مافثای آشغال خرها هستند که صبح علیالطلوع، آنان را از حلبی آبادهای کنارهی شهر با وانت، روانهی شمال شهر میکنند تا عصر، گردآوردههایشان را به ثمن بخس به خرند.
با گذشت ۱۱ روز از ورودم به تهران، هنوز از چمدان گم شدهام خبری نیست. و عجیب این که هر دوست و آشنائی بر من خرده میگیرد که چرا چمدانی را که عوضی برداشته بودهام، پس دادهئی!
گویا این ضربالمثل عامیت یافته است:
مال خودم مال خودم، مال مردم هم، مال خودم.
دریغ!
0 نظرات:
ارسال یک نظر