راز ماندهگاری نشریهی گلآقا
هفتهی پیش بود که ایمیلی از مجله گلآقا دریافت داشتم بدلیل شصتوهفدمین سالگرد تولد مجلها و آغاز سومین سال فعالیت سایت آن، با چهار سوال نه چندان معمولی. از من خواسته شده بود که اگر خواستم به سوالها، پاسخ بگویم " یک جوری مواظب باشم که آنان با خیال راحت بتوانند در سایت بچاپانندش و نگران تختهشدن در آبدارخانه و باطل شدن جادوی هفدهسالهشان نباشند".
من نهایت سعیم را در خودسانسوری اعمال کردم اما گویا خود سانسوری من، کافی مقصود سانسورچیهای وزارت متبوعهی سانسور نبود. و ادارهکنندهگان سایت گلآقا از منتشر کردن نوشتهی من بدلیل ترس از تختهشدن در آبدارخانهشان معذور شدند.
بعدن شنیدم که کتاب خاطرات آقای رفسنجانی نیز بدلیل اشاره به " موافق بودن امام با لغو شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی" از بازار جمعآوری شده است.
من چه خوشخیال باید بوده باشم که انگاشته بودام. حکومتی که تحمل شنیدن خاطرات خودم را که بیشتر آنها نیز مربوط به زمان آن دیگر دیکتاتور است نیاورده و وبلاگم را فیلتر کرده است، بیاید و اجازه بدهد از "چراغ جادو" خواستار آزادی بیان شوم.
رفسنجانی نیز خود در زمانی که معاندی نداشت، اجازه نشر کتاب مهندس بازرگان را نداد و بازرگان نیز با تمام شجاعتش با سانور مخالفتی نکرد.
اگر حکومت مردمی است و ریشه در قلوب مردم دارد، نمیفهمم چرا باید از گفتههای دیگران این واهمه داشته باشد؟ و چرا باید اینهمه از " تشویش اذهان عمومی" و توطئهی دشمن دم بزند؟
چرا در سوئد و دانمارک و فنلاند و... چنین نیست؟
باری این هم سوال و جوابهائی کذائی.
۱- آیا تا به حال جادو شده اید؟
بله من جادو شدهام. و آن هم به هنگامی بود که "شاهنشاه آریامهر، بزرگ ارتشتاران، اعلیحضرت محمد رضاشاه پهلوی" از عزم مردم ایران در برکناری او از اریکهی قدرت آگاهی یافت و زمین را زیر پای خود را سست احساس و سلطنت را از دست رفته انگاشت، بانگ برآورد که " ای مردم، من صدای انقلاب شما را شنیدم!"
۲- اگر همین الان یک غول چراغ جادو مقابلتان ظاهر شود، چه آرزویی میکنید؟
از غول محترم جادو خواهم خواست که راه بسته شده بر روی مهاجران وطن را باز کند و دست سانسورچیها را از روزنامهها و روزنامهنگاران غیرخودی کوتاه کند.
۳- معروفترین جادوگرهایی که میشناسید؟
آقای دکتر احمدینژاد. میپرسید چرا؟
چون خطیب نماز جمعه، ایدههای اقتصادی ایشان را میستایند ولی وزیر دارائیشان، همزمان اعلام
کسر بودجهای ۱۶ در صدی میکند.
۴- به نظر شما در این اوضاع و احوالی که عمر نشریات این قدر کوتاه است، اذناب گلآقا چه جادو و جنبلی میدانند که توانستهاند هفدهسال آبدارخانه و نشریات آن را سرپا نگه دارند؟!
گلآقا گل آقاهاست. علاوه بر این راه و چاه میشناسد و با همان جادوگر معروف کنار میآید.
و اضافه کردم:
ما که دست به عصا راه میرویم چرا شما دیگر برای ما "ویلچر" میفرستید؟
من جوابی در حداکثر خودسانسوری نوشتم تا چه در نظر افتد و قبول چه آیدا من طریق سعی" آوردم" بجای/ ليس للإنسان إلا ما سعى.
همان طور که در بالا نوشتهام، پاسخهای من در گلآقا درج نشد. این پاسخ را دریافت کردم.
"خیلی متاسفم که نتوانستیم از پاسخهای شما در سایت استفاده کنیم. امیدوارم معذوریتهای ما را درک کنید و من را به خاطر زحمتی که به شما دادم ببخشید".
من که معذورهای آنان درک کرده و میکنم ، نه گلهای دارم و نه شکایتی. اما نوشتم:
بهرحال قصد من همان بود که" رمز ماندگاری گل آقا" را ترسیم کنم. نشر نوشتهی من زیاد مهم نیست. گل آقا باید روی پیشخوان روزنامهفروشان بیاید، شاید لبی را در این وانفسای "عزا عزاست امروز"، بخنده باز کند و تحمل بار زندگی را بر او کمی آسانتر نماید.
0 نظرات:
ارسال یک نظر