۱۳۸۵ اسفند ۲۶, شنبه

بهاران حجسته باد!






كنارِ تنگِ ماهی‌یا، گربه رو نازش می‌كنن
سنگِ سیاهِ حقه رو، مُهرِ نمازش می‌كنن
آخرخط كه می‌رسیم، خط و درازش می‌كنن

آهای فلك كه گردنت، از همه مون بلندتره!
به ماكه خسته‌ایم بگو! خونه‌ی باهار، كدوم وَرِه؟



بهار و بوی مادر، پرستوهای کوچیده را به خانه‌ي مادري باز مي‌خواند. آنان می‌آيند، گرچه با کمی تأخیر به سبب برپائی جشن نوروزی در دیاری نه ایرانی، تا روزهای نو را با هم باشیم.
پرستوها این‌بار افزون شده‌اند، افزون‌تر از سال‌های پیش، نسل سومی به جمع ما اضافه شده است. او نیز می‌آید. بوي و مهر مادر/ مادر بزرگ راهنمای آنان است به خانه‌ي ما.
نازنينم امسال نیز، به يمن قدوم بچه‌ها سبزه ريخته، هفت سين آراسته‌است، تا ما هم چون شما و با شما آن‌گاه كه صداي دهل تحويل سال نو را مژده مي دهد، پاي سفره‌ي هفت سين، تفالی به مرسوم نیاکان‌مان از حافظ شیرازی بگیریم تا دست کم، يك لحظه هم كه شده با هم باشيم.
با همه‌ي شما عزيزان.

نوروزتان پيروز

و

هر روزتان نو روز باد!