پاسخی به نقد آقای علی اوحدی
دوست دانشمندم علی اوحدی، نوشتهی اخیر مرا به نقد کشیده است. از این بابت هم از ایشان و هم از دیگرانی که وقتی برای خواندن و نقادی نوشتهام گذاشتهاند، سپاسگزارم. چرا که میدانم اگر سخنی نقد نشود، گذشته از خام ماندنش، موجبات خود بزرگ بینی، خشکمغزی و گمراهی نویسندهی آن میشود.
اما چنین به نظر میرسد که یا من در بیان عقیده و مقصودم، کج رفتهام، و یا ناقدان، سخنم، را بد فهمیدهاند چرا که:
۱- من هرگز ننوشتهام" چه بنویسیم بلکه چطور بنویسیم. " به عین جملهی من عنایت فرمائید " چطور بنویسیم که هم مدلل باشد و هم حامل پیامی، که نوشتهمان بدل بنشیند، تا دوستان حوصله کنند، نقدی برآن بنویسند، برای این که هم خود بیشتر بیاموزیم و هم شاید راه به جائی بریم.
"چطور نوشتن" رعایت روش نویسندهگی است و ملحوظ داشتن اصول نگارش و متوجه شکل نوشته است و هیچگونه وجه مشترکی با از " چه بنویسیم" ندارد، که برمیگردد به محتوای نوشته.
اگر من این اصطلاح را بکار برده بودم، حق با شما بود که من نیز چاقو بدست به میانهی میدان آمدهام برای بستن زبانها و شکستن قلمها.
۲- صحبت من و اسد کلن دور مشکلات "بلاگ نیوز "بود و بیشتر مربوط به روشهای بکارگیری من و او ، که به هیچوجه جنبهی عام ندارد. از این روست که اسد نیر از زبان بیلی اعتراض کردهاست که چرا این گفتگوی دوجانبه را، من به بحث عموم گذاشتهام.
به باور من گر چه این گفتگو بین من و اسد انجام شده است، ولی خصوصی نیست چرا موضوع بحث" بلاگنیوز " است و بلاگ نیوز متعلق است به عموم بلاگرها، حداقل من این شکلی فکر میکنم. و گذشته از آن، در اینجا نه راز سر به مُهر کسی آشکار شده است و نه توهینی متوجه شخصی گردیده است. من به " حرز" کسی تجاوز نه کردهآم. به همان سان که در پائین نوشته آمده است"من هم به حرز دیگران، احترام میگذارم و هم به عرضشان".
این عقیدهی ماست که نوشتهی بلاگر باید" کوتاه، منجز و مقید " باشد. بلاگران هر طور که دوست دارند به اندیشند و بنویسند. دوست داشتند با دلیل و برهان حرف ما را رد کنند و یا اصلن بگویند شما چرند میگویید!
من فکر میکنم این مصداق کامل اصل "آزادی اندیشه و بیان" است.
۳- دوست خوبم علی نوشته است ". اما این که دوستمان اسد می خواهد دویست وبلاگ در روز بخواند، ضمن این که مرا سخت به وحشت می اندازد و فکر می کنم این هم خودش یک جور "سوپرمنی"ست، با این همه تصور می کنم مشکل اوست. سوای این که نمی فهمم چرا کسی باید دویست وبلاگ در روز بخواند؟ و چطور می شود به فهم مطالب این همه وبلاگ در یک روز، رسید؟
در نو شتهی من هرگز چنین ادعائی نشده است. عین نوشته را به نمایش میگذارم" و من بلاگر که روزانه به بلاگهای بسیاری سر میزنم، اگر بنا باشد هر پست را تا به آخر به خوانم و هر پست، یک صفحه باشد، در عمل روزی دویست صفحهئی باید بخوانم. کاری نسبتن غیرعملی. بدینروی هم، پستهای بلند را نمیخوانم، نمیرسم که بخوانم".
توجه میفرمائید که گفتهی اسد دقیقن مفهوم مخالف برداشت دوست مشترکمان آقای علی اوحدی است. او یعنی اسد "سوپر من بودن" را با بیان جملهی "کاریست نسبتن غیر عملی" نفی کرده است. من فکر میکنم او یک عذر خواهی طلبکار است.
این هم رسم و بازی دموکراسی است. مگر نه علی جان؟
۴- من فکر میکنم مابقی ایرادات انتسابی علی نه متوجه نوشتهی من میشود و نه متوجه بیانات اسد، چرا که علی در ادامهی نقدش نوشته است." با این همه آنطور که نوشته ای، بحث تو با دوستمان اسد هنوز هم در حد معقولی باقی مانده.
خوب، من هم در این مورد با علی کلن موافقام، چرا که من هم اسد را و هم خودم را عاقل فرض میکنم و لذا اصلن اعتراضی به این ندارم که "بحثمان معقولاست" البته نه تا حدودی که صد در صد. چرا که بفرض نادرست بودن موضوع مورد بحث، با توجه به مسئلهی "انتقاد پذیری خودم"و آمادهگی کامل برای پذیرفتن انتقاد دیگران و نهایت اصلاح نوشتهام ، تا زمانیکه چنین اتفاقی نیفتاده است، من نوشتهام را، صددرصد معقول ارزیابی میکنم.
انتقادات دیگر دوستان را نیز من مشمول بخش آخری نقدنامهی دوستم علی اوحدی ارزیابی میکنم لذا بینیاز از پاسخگوئی جداگانه به آنها. مگر ایراد وارطان گرامی نوبسندهی بلاگ جمهورکه متوجه خود من است.
حرفش را درست تشخیص میدهم و ایرادش را ضمن سپاسگوئی میپذیرم با این تبصره که اضافه کردن لینک هیچ بلاگی را به فهرست بلاگهای ردیف شده در کنارهی صفحهام، به هیچوجه دال بر همرائی و همگامی خود با اندیشهی صاحب آن بلاگها نمیدانم.
اما فراموش نکنیم این پیام ولتر بزرگ را.
با آنچه میگویی مخالفم، ولی تا پای جان ایستادهام تا تو بتوانی آزادانه حرفت را بزنی!
0 نظرات:
ارسال یک نظر