بر آ ای آفتاب
دوهفتهای است که آفتاب با ما قهر است. ابری کلفت روی آنرا پوشانیده
است. چند شب پیش، برف سنگینی بارید و دوسه روزی سرد شد. ولی دوباره هوا گرم شد و برفها آب شدند و روانهی دریاها، تا دوباره در آن دورترها که
هوا آفتابی است و دل من برایش پر میزند، بخار شوند، به آسمانها روند، روی خورشید
را به پوشانند و اینبار شاید با افشاندن قطره بارانی در کویر، خاری برویانند تا
بزی یا شتری آن را بخورد و غذائی برای کودک شیرخوارهی محروم از شیر مادر فراهم
کنند.
دلم گرفته است. حوصلهی هیچ کاریام نیست. هوا تاریک است.
باران میبارد. به پیشبینی ادارهی هواشناسی، فردا سردتر خواهد شد.
اگر چنان شود، فردا راه رفتن مشکل خواهد شد.
اگر چنان شود، فردا راه رفتن مشکل خواهد شد.
اینجا ناف مردم به هواشناسی بند است. خانهی بدون دماسنجی نخواخی
یافت چرا که لباس باید مناسب هوای روز پوشیده شود.
دلم گرفته است. تاریکی دلتنگیزاست و افسردهگیآفرین. در
این فصل تختهای بخش روانی بیمارستانها، پر میشود از بیماران افسردهحال.
دلم گرفته است.
در اینجا، بارش باران بر میخواران خوش نیست. گرچه میخوارهگان
بسیارانند.
همکاری داشتم که عاشق بارشِ باران بود. باران که میبارید
اتومبیلش را سوار میشد، نواری توی پخش صوتش میگذاشت و ساعتی توی خیابانهای آنروزی
شمیرانات، میراند تا از تماشای ریزش باران سیراب شود.
دلم تنگ است، برای عزیزان سالها ندیدهام. برای خیابان
پهلوی و درختان چنار و جوی آب همیشه روانش. برای روزهاپی که عاشقانه، دست اندر
دست، از زیر آنها میگذشتتیم و شاخههای خمیده از سنگینی برف را دزدکی روی سر هم
میتکانیدنیم و غوغای شادیمان خیابان را پر میکرد. کسی هم مزاحمتی برایمان فراهم
نمیکرد.
باران میبارد. هوا ابری است. ساعت دیجیتال کامپیوترم عدد
۱۶:۰۹ را نشان میدهد. هوا به تاریکی نیمهشب تهران است. تا پایان کار اداری ساعتی
دیگر باقی است.
پنجشنبه، یازدهم نوامبر ۲۰۰۲ میلادی، یوله، سوئد
1 نظرات:
إز كجا أمده ام امدنم بهر جه بود
من هم دو بار كرفتار اين مشكل شده ام دقيقا اولي ايران كه بسيار طوفاني برايم بود.
ارسال یک نظر