۱۳۹۵ خرداد ۴, سه‌شنبه

گرگ‌ها و آدم‌ها

تازه به سوئد آمده بودیم. درسی در مورد گرگ‌ها داشتیم. معلم زبان سوئدیمان ‌گفت:
مردم ما بی‌جهتی از گرگ‌ها می‌ترسیدند. اهالی ده، دسته‌جمعی به گرگ‌ها حمله می‌کردند و آنها را می‌کشتند. نتیجه‌ی آن‌کار انقراض نسبی گرگ در سوئدشد. تعداد گرگ‌های باقی‌مانده در سراسر سوئد به هفت راس رسید. دولت قانونی گذراند و گرگ را حیوان حفاظت شده اعلام کرد. گرگ‌کشی را جرم شد.
سالیانی گذشت. امروز تعداد گرگ‌ها از مرز
۲۰۰ راس «مصوبه‌ی مجلس» گذشته است، دولت هر ساله با توجه به آمار منطقه‌ای برای جلوگیری از رشد بی‌نظم آن‌ها مجوز شکار تعدادی گرگ‌ را صادر می‌کنده.
یکماهی است شاهد اعتراض مردم مخالف گرگ‌‌کشی در رادیو، تلویزیون و روزنامه‌های سوئد هستیم.
ایستگاه رادیویی
P1 برنامه‌ای دارد بنام:
 099 510 10 Ring
این برنامه روزهایِ کاری هفته، بین ساعت نه بیست دقیقه تا ده صبح پخش می‌شود. کارش چون دریچه‌ی اطمینان دیگ بخار است. مردم از هر قشر و طبقه‌ای زنگ می‌زنند، گلایه می‌کنند‌‌ و انتقادات خویش را از رفتار دولت، احزاب، نماینده‌گان مجلس، اعضای خانواده‌ی شاه، مردان کلیسا و ... بیان می‌دارند.
نه مقامات دولتی یقه‌شان را می‌گیرند که تو با "اشاعه‌ی دروغ موجبات تشویش اذهان عمومی" شده‌ای و نه مردم معترض که چرا به این‌ها این‌قدر رو می‌دهید؟
دیروز خانمی زنگ زد و از مجری برنامه پرسید
:
امروز که عازم کارت بودی، در شهر به گرگی برخورد نکردی؟
مجری گفت:
نه، در خیابان‌های شهر مالمو گرگی نبود.
خانم پرسید:
آدم چطور؟
مجری جواب:
بله، انسان‌های بسیاری را ملاقات کردم
خانم گفت
:
مواظبشان باش! اینان از گرگ
‌ها خیلی خطرناکترند.



دوشنبه، ۲۸دی‌ماه ۱۳۸۸


6 نظرات:

شهربانو در

چه راحت از کشت و کشتار حمایت می کنه.
موسوی تبریزی رو توی تبریز خیلی ها بخصوص انهائی که جوان داشتند می شناسند. موجودی مخوف بود.

عمو اروند در

بله شهربانوی گرامی همانطور است که شما می‌فرمایید. این همان قاضی دادگاه فرمایشی سینما رکس است و نزد آبادانی‌ها معروف. عده‌ای بیگناه را کشت تا روی فجایع خودشان را بپوشاند. مسئله‌ای شیخ علی تهرانی نیز در گزارشی به آنان اشاره کرده‌است.

ناشناس در

عمو جان
وقتی می خوام هر روز بنویسید ، یعنی این . ببینید چه تمیز از کجا به کجا رسیدید .
آدم خوش قلم و پخته حرف ندارد .

سلویچ در

سلام عامو

دلم می خوات ایران اگه تغییری دوباره دید... گرگای نکشه...اونا گرگ بودن و خون حیاتشون بود...اعدام و محو صدا...

باید خشونتا یه جا قیچی شه. همین حضرات باید بمانند و آزادی این ملت مثل خوره روحشان را بخورد.

خون گرگ خون... ما هم گرگ می شویم؟

شهلا در

درود بر عمو جونم

دیدی بلاگ من را هم فیلتر کردند!؟

حالا از این می ترسم که خطر پاک کردن تمام بلاگم را تهدید بکند!!!!؟

به هر حال گفتم براتون بنویسم تا شما نیز بدونید...
فدای شما و بدرود

حسین . امیریه در

موضوع جالبی را نوشتید یاد دوران انقلاب افتادم و بازار داغ بحثهای جلو دانشگاه که نهایتش به فحاشی و زد و خورد میرسید که نکته جالب قضیه همه آنها مثلا روشنفکران و تحصیلکردههای جامعه بودند که نقد ها را نمیتوانستند هضم کنند و حال برخی از آنها رشته امور را بدست دارند . . عموی گرامی ما اول نیاز به یک تحول فرهنگی داریم که با آن حتما به ایده ال شما خواهیم رسید.

ارسال یک نظر