برای مردم غزه و ظلمی که به آنان میرود
ساعت شش صبح است. رادیو را باز میکنم.Cecilia Uddén خبرنگار رادیو سوئد از نوار غزه گزارش میکند:
اسرائیل قوانین بینالملی را زیرپا میگزارد. بانکی مون، روز پنجشنبه به دنبالهی کوششهای قبلیاش در برقراری آتشبس در غزه، وارد اسرائیل شده است. بان، با نخستوزیر و رئیس جمهور اسرائیل دیدار خواهد داشت.
کشتی حامل مواد کمکی فرستاده شده برای جنگزدهگان غزه، توسط کشتیهای جنگی اسراییل متوقف شدهاست. حملات اسرائیل ادامه دارد. نیروهای زمینی اسرائیل وارد غزه شدهاند و مردم هراسان خانههای خود را ترک میکنند.
مرد عرب غزهای تلفنی میگوید:
شبها دو انگشت کوچکام را توی گوش فرزندم فرو میکنم تا صداهای انفجار، او دچار وحشت نکند. ولی چه سود که من فقط دو انگشت کوچک دارم و چهار فرزند.
پدر دیگری میگوید:
شهید شدن مبدل به یک بازی بچهگانه شده است. دختر کوچکم خودش را در پارچهی سفیدی میپوشد. دستهای کوچکش را روی سینهاش میگزارد و از خواهر بزرگترش میخواهد که او را برای دفن به گورستان ببرد.
اسرائیلیهای طرفدار حقوق بشر اعلام کردهاند که تجربه نشان داده است که حضور خبرنگاران در صحنههای جنگ، مانع بکاربری خشونت بیش از حد میشود. اما امروز خبرنگاران باید از دور ناظر آتش و دود ناشی از بمبهای منفجره باشند نه ناظر تلاش پدرانی که میکوشند کودکانشان را از مهلکه نجات دهند.
اسراییل برای جلوگیری از شلیک موشکهایی که بیشتر به اسباببازی شباهت دارندا تا اسلحه، بیمارستان، آمبولانس، منازل مسکونی، مسجد و امروز انبار آذوقهی متعلق به مددکاران سازمان ملل را با بمب به آتش میکشند. وزیر خارجه «همان کسی که آیتالله جنتی در نماز جمعهی امروز پیشنهاد ترور او را داد» از این اتفاق پوزش خواست. اما نخستوزیر، همان که به اتهام گرفتن رشوه، مجبور به استعفاء شد اظهار میکند که از آن محل به سربازان اسراییلی شلیک شده است.
غزه بیابانی برهوت است. نه کوه دارد و نه جنگل که چریکها در آنجا پناهگیرند و از آنجا به روی سربازان اسرائیلی شلیک کنند. این مسئله را هم اسرائیلیها میدانند و هم تمام مردم جهان. در جواب موشکی دستساز که خانهای را خراب کرده است، اسرائیل با پیشرفتهترین سلاح جنگی، مردمی بیپناه را زیر ضربات وحشیانهی خود گرفتهاست. امروز تعداد قربانیها به ۱۱۰۰ نفر رسید و شمارهی زخمیها از سه هزار نفر بالا زد.
آیا ریختن صدها تن مواد منفجره بر روی مردمی بیپناه، ترور نتلقی نمیشود؟ صحبتهای آن پدر فلسطینی که یادتان نرفته است؟
صلیب سرخ کشور سوئد برای خرید دو دستگاه آمبولانس اقدام به جمعآوری پول کردهاست. پولی که مردم سوئد دادهاند کفاف خرید ۱۰ دستگاه آمبولانس را میکند. مدیر عامل صلیب سرخ برای گرفتن اجازه راهی رامالله شده است.
آیا دولت اسرائیل اجازهی ورود این آمبولانسها را خواهد داد؟ کریستر ستِر گِرِن میگوید او امیدوار است بتواند این اجازه را کسب کند. اما در جواب خبرنگار نمیتواند تاریخی را اعلام دارد.
فاجعهی صبرا و شتیلا تکرار میشود. مگر نه اینکه فرمانده آنروزی نیروهای اسرائیلی و نخستوزیر سابق گفت که «فلسطینی خوب، فلسطینی مرده است»؟
دکتر احمدینژاد هم مرتب انشاء مینویسد و په سران کشورهای عرب پیام میفرستد که بشتابید که جان مسلمانان در خطر است!
مگر جان مسلمانان ایرانی در خطر نیست که هر روز به بهانهای دستهای میگیرید و به اتهامی واهی، راهی زندانشان میکنند.
راستی در چچن چه خبر؟ مگر آنها مسلمان نیستند؟
نکند چچنیها هم از همان نوع براندازان مخملی باشند که قصد برانداختن برادر پوتین را دارند؟
مسلمانان سنی، دراویش شیعهی وطنی، آیتاللهها لاهوتی، شریعتمداری، بروجردی و دیگر زعمای مسلمان کشته شده، مطرود یا محبوس چطور؟ آنان مسلمان نبودند؟ چه شدهاست که خالد مشعل سنی، مسلمان مورد تایید است ولی سنیهای خودی اجازهی ساختن حتا یک مسجد در تهران بزرگ را ندارند؟
نه! فلسطین و فلسطینی و اسلام بهانه است. به فرض هم که اسراییل مغلوب و از صحنهی روزگار محو شود، آیا مسلمان فلسطینی بدون تغییر مذهب و تبعیت از اسلام حکومتی جاا تایید خواهد شد؟
نه! فلسطینی باید بمیرد تا اسدها، احمدینژادها، قذافیها و دیگر ملکها بر سر کار بمانند.
شبخیمهبازیهای صدام حسین را در زمانیکه سادات با اسراییل قرارداد صلح را امضا کرد، که یادمان نرفتهاست. کردکشیهای را او چطور؟ کردها مسلمان نبودند؟ نیستند؟ بلوچها چطور؟
خشونت، خشونت میآفریند. ازکودک فلسطینی که در جنگ متولد میشوند و در جنگ جان میسپارد نباید انتظار داشت که دموکرات بار بیاید.
هندیها، سیاهان آفریقای حنوبی و سیاهان آمریکا نیز تا زمانی که خشونت را کنار نگذاشتند، راهی به سوی ترقی نیافتند.
من مدافع حماس و حامیان آن سازمان، اعم از ایرانی، سوری، لیبیایی و دیگر حکام عرب دیکتاتور نیستم.
ولی میدانم که حماس را خشونت تحمیلی بیبندوبار اسراییل و حامیانش، به حماس امروزی مبدل کرد به همان شکل که کوبا را، بیخردیهای سیاستمداران وقت و بیوقت آمریکا بدامن شوروی هل داد.
دوستی با فلسطین و دشمنی با اسراییل بهانهای است برای ادامهی حکومت غیرمردمی خودی و غیرخودی.
8 نظرات:
جناب اروند بزرگوار، جنتی این را گفته نه یزدی. هرچند که فرقی با هم ندارند!
متشکر از تذکر شما! اشتباه قلمی "لُپی" شده است. اصلاحش میکنم گرچه تفاوتی میان آنان نیست، یکی به میخ میزند و دیگری به نعل.
چه حیوانهایی هستند آنان که کودکانی معصوم را قربانی بقای سلطنت خود می کنند
همه خوشحالند که تا چند روز دیگر این کثافتکاری متوقف میشود، من هم خوشحالم. اما آیا کسی هست که بپرسد به چه حقی آن کودک معصوم را کشتی؟
و حالم به هم میخورد از کسانیکه نان قدرتشان را در خون مردم مظلوم تیلیت (تیرید) میکنند. خیلی جالب است که اکثر مردم دنیا به صورت خودجوش از این جنایات به خشم آمده اند اما طیفی را در ایران میبینیم که در اثر تبلیغات تهوع آور رسانهای برعکس شده اند و طرف اسراییل را میگیرند.
حالا هر روز دارند با بخشنامه و ابلاغ طیفی را به حمایت از غزه میخوانند. یک روز ورزشکار یک روز بازیگران خوش بر و رو و ...
چون نیک بنگری همه تذویر میکنند
بزن بریم غزه!
محمد افراسيابی ( عمو اروند عزيز) با درود نخست از هر چيز به وبلاگتان لينک دادم تا دم دستم باشيد و هميشه مطالب خوبتان را بخوانم. برای اولين بار اگر خاطره ام خطا نکند سال ۸۵ بود که سايتی ( ليست وبلاگ ايرانيان خارج از کشور) اعلام موجوديت کرد و يادم هست اسم شما ديدم و باورم شد يک کار جدی است. همان زمان وبلاگ من با نام خود من (محمود دهقانی) در ليست ايرانيان ساکن استراليا بود. من هم به آن سايت لينک دادم و تا حالا هم لينک در وبلاگ من برقرار است. با تغييرات جديد در آنجا خودم را پيدا نکردم. ديدم بد نيست مزاحم عمو اروند عزيز ناديده بشم تا اشکال بر طرف شود. اصولا کسانی که در آغاز همراه بوده اند اسمشان نبايد گم شود. با ارادت و اخلاص محمود دهقانی. dehgani.persianblog.ir
سلام محمد جان
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند !
سلام عمو جان .
نمیدانی امروز چقدر خوشحال شدم که بعد از مدتها توانستم به خانه ی دل شما بیایم و مطالب بسیار ارزنده ی جنابعالی را با گوش جان بخوانم . مدتها بود که با آدرس قبلی شما کانکت نمیشدم و این غصه به دلم مانده بود که چگونه میتوانم آدرس شما را پیدا کنم ! این هم از مضرات عینک ته استکانی و دسته شکسته ی من است . بهر حال زهی سعات .
آقا جان باور بفرمائید این مدت چنان ما بمباران تبلیغاتی همین کشت و کشتارها شدیم که دیگه حالمان از خودمان هم بهم میخورد . مانده ایم معطل که چگونه است که ما داعیه ی آدمیت داریم ؟!
خدا به خیر کند . بخدا ما هم بنده ی خدا هستیم . فقط گناه ما این است که در ایران زندگی میکنیم . همین .
عمو جان ممنونم از محبت بی شائبه ی شما که دستنوشته های حقیر را لایق خواندن میدانید .
الهی هزار سال با عزت زندگی کنید .
ارسال یک نظر