دعوت به شرکت در گفتوگوی
دوست فرزانه و باسوادی از من گلایه کردهاست است که چرا« مثلا» را به این شکل« مثلنن» مینویسم و همبستگی را«همبستهگی» ویا «شیوهء » به شکل شیوهی و ...
خوب معلوم است که من دلایل خودم را دارم و قانع شدهام که باید آواها در نگارش، نوشته شود تا فارسییِ نوشته شده، راحت خوانده شود.
برای من این قابل قبول نیست که «های غیر ملفوظ مکسور باید همزهای بر سر داشته باشد تا صدای «ی» دهد، فقط به این دلیل که چون بزرگان چنین فرمودهاند.
برای همین همزهی ناچیز، من بارها شاهد نواختن شدن ضربات چوب آلبالو بر کف دست نوباوهگان معصومی بودهام که نه «های ملفوظ » را میشناختهاند و نه معنای «همزهء مختومهء مکسوره» را.
من آغازگر این شیوهی نگارشی نیستم که بزرگانی چون شاملو و ... این کار را آغاز کردند و زمانی درازی نیز مجلهی آدینه به سردبیری فرج سرکوهی، چند صفحه از مجله را باین شیوه مینوشت که صاحبنام هایی در ادب فارسی نیز در آن قلم میزدند.
فکر کردم که گلایهی این دوست را به بحث عمومی بگزارم و از همهی آنانی که در زمینهی زبان فارسی، تخصصی دارند خواهش کنم تا مرا در حل این مشکل کمک و راهنمایی نمایند.
آقای افراسیابی عزیز
نکتهای را که میخواهم خدمتتان بنویسم نه از باب آنست که خدای ناخواسته بخواهم جسارتی کردهباشم بلکه از آنروست که دوستدارم دلیل رسمالخط شما را بدانم. البته اگر شما جوان بیست و چند سالهای بودید، میتوانستم کار شما را ناشی از جسارتهای جوانی بدانم. اما از آنجا که شما انسان پخته و جهانگشتهای هستید، نمیدانم چه انگیزهای دارید که میخواهید بدان شکل که خودتان دوست دارید بنویسید. شما واقف هستید که «سبک» نوشتار، یک امر فردی است اما «خط» که جزو جداییناپذیر بخش آوایی زبان است تا به تصویر درآید، مطلقاً خصوصی من و شما نیست. اگر تغییری در خط صورت میگیرد باید از طریق مراجع علمی صورتگیرد و به همه جا و همه کس ابلاغشود. به عنوان مثال، تنوین، یک پدیدهی عربیاست. با تبدیل کردن آن به «ن» معمولی، ما در واقع آن کلمه را از بُن عرب بودنش خارج نمیکنیم. از طرف دیگر، تنوین آنقدر در زبان ما خانگی شده که دیگر کسی آن را بیگانه نمی شمرد. ممکن است بگویید که زبان مدرن، زبانی است که باید همانطور که تلفظ میشود، نوشتهشود. این حرف، در واقعیت با هیچ زبانی در دنیا صدق نمیکند. به زبان انگلیسی نگاهکنید: مردم Knee می نویسند اما nee میخوانند. مردم Knife مینویسند و Nife میخوانند. مردم انگلیس یا آمریکا در این زمینه، هیچ اعتراضی ندارند که باید حرف K را از اول این کلمه ها بردارند. مطمئنم که در زبان سوئدی، مانند همهی زبانهای انسانی دیگر، موردهای بسیاری خواهید یافت که تلفظ یا شکل نوشتاری آنها با شکل آواییشان انطباق ندارد. در همهی زبانهای زندهی دنیا، واژه هایی هستند که شکل آوایی آنان در طول زمان تغییر کرده اما شکل نوشتاری که همیشه محافظهکارتر و مقاومتر از آوایی آنست، نه تنها تغییر نمیکند بلکه اگر تغییری هم بکند، باید توسط مقامات فرهنگستان و یا آکادمیهای زبانی آنان تصمیم گرفتهشود. واژهها وقتی مهاجرت میکنند و وارد زبان دیگری میشوند، دیگر مهاجر نیستند. بومی آن زبانند. تنها چیزی که از اصالت آنها میماند همان شکل و قیافهاست اما آوا و معنای آنها دچار تغییر میشود. درست مانند کودکانی که از آفریقا یا کشورهای دیگر آسیایی در اروپا و یا آمریکا به فرزندی گرفته می شوند. این کودکان، جز قیافهشان که به همان شکل بومی باقی میماند بقیهی چیزهایشان از قبیل زبان، رفتار و طرز تفکرشان مانند همان مردم سرزمین جدید میشود. این البته مربوط به تنوین بود. اما مورد دیگری هست که شما مثلاً نویسندگی را نویسندهگی مینویسید. مطمئن هستم که تحول آوایی و واژگانی این کلمات را میدانید اما جسارت میکنم و آن را مینویسم. نویسنده، صفت است. اما نویسندگی، اسم است. نویسنده وقتی تبدیل به نویسندگی می شود، حرف «ه» به «گ» تبدیل میگردد. علتش نیز آنست که اگر مینوشتند نویسندهی با ساختار زبان فارسی جور در نمیآمد اما آمدهاند و همان «ه» را تبدیل به «گ» کردهاند. نمونهها بسیارند:
راننده رانندگی
خواننده خوانندگی
بازنده بازندگی
بَرَنده برندگی
حتی واژهی «حتی» که از سوی عدهای «حتا» نوشته میشود در واقع زیر پا گذاشتن همان ضابطهی زبانی است. به یاد داشتهباشیم که نوشتههای شما را بسیاری از جوانان و مردمان خارج از کشور میخوانند و تأثیر می پذیرند. من به این نکته باور دارم که شما انسان منطقی و سازشپذیری هستید و هرچه را هم که مینویسید، نیت خیر دارید. اما باید بدانیم که اگر قرار باشد هریک از ما با سلیقه و پسند فردی خود چیزی بنویسیم، دیری نخواهد گذشت که حتی حرفهای همدیگر را نیز نخواهیم فهمید. حتماً میدانید که در زمان رژیم پهلوی، عده ای که تعصبات زبانی داشتند، خواستند «رئیس دایرهی حمل و نقل مستقیم» را به فارسی عریان تبدیلکنند. نتیجه آن شد که نوشتند:«سرنشین گردکی، آورد و بُرد سیخکی» در همان جا، آنان متوجه شدند که تلاششان در عمل محکوم به شکست شدهاست. به یاد بیاوریم که بسیاری از کلمههای عربی که ما امروز استفاده میکنیم، عربها استفاده نمیکنند. مثلاً:
وکیل مدافع محامی دفاع
ازدواج ازواج
معلول عاجز، معوق
مهاجرت هجرت
بخش خصوصی القطاع الخاص
تولید صناعت، انتاج
در پایان، امیدوارم آزرده خاطر نشوید. اگر هم صحبتهای مرا قانعکننده ندانستید، در پی محاجه و جدل نیستم.
با احترام
افشان طریقت
15 نظرات:
محمد عزیز
من لبته زبان شناس نیستم وفقط نظ خودم را می نویسم ومعتقدم زبان هم درنهایت توسط همین مردم عادی کوجه وبازار شکل می گیرد وتغییر می کند. من شخصاً دوست ندارم مثلاً را مثلن بنویسم وامثال آن، اما به نظرم شما که می نویسید هیچ ایرادی را درآن نمی بینم وبه گمانم به هیچ جای زبان طدمه که نمی زند هیچ، بلکه شاید کم کم جا هم بیفتد.
من امروز که زبان آمریکایی را با زبان محاوره ای سی سال پیش مقایسه می کنم می بینم که بسیاری از واژه ها حتی درآن موقع وجود هم نداشتند!
زبان یک پدیده ی زنده است و همراه با زمان باید تغییر کند وپیش برود. درمورد زبان فارسی هم جز این نیست.
این بحث ها بارها مطرح شده و هیچوقت هم به نتیجه مشخصی نمیرسد. علت این است که زبان فارسی زبانی است که خواننده برای خواندن کلمات فارسی از آرشیو دهنی اش استفاده میکند نه از روی خود کلمه.
بعبارت دیگر نگارش فارسی بدلیل عدم نیاز به علامت هایی همچون فتحه- زیر- ضمه- تنوین و غیره فقط شکل ظاهری کلمه را به تصویر میکشد و این وظیفه خواننده است که بر اثر عادت و ممارست منظور آن کلمه را درک کند.
خب. با این توضیح میتوان گفت هر نوع شیوه نگارش که برای خواننده فارسی زبان راحت تر و عادی تر است در واقع مناسبتر است.
دانشمندان عزیز راه دور نرویم بچه های ما که فارسی را مثل بلبل صحبت میکنند از نوشتن اسم خودشان به زبان مادر پدری عاجزند و فارگلیسی با فینگلیش مینویسند و کسی هم به آنها ایراد نمیگیرد
نه اینکه با عربها بد هستم این حرف را میزنم البته دشمنم بگذریم
این علامت هائی که باید سر و ته حرف گذاشت تا بشود درست خواندشان در همه ی ماشینهای نوشت افزاری وجود ندارد و برای کسانی هم که سالهاست با حرف فارسی چیزی ننوشته اند گاهی لغات یا حرف در (لقات) مثل همین اشتباه میشود همین( همه) اگر یک ی در اخرش نگذارید چطور جمع میبندید این ی هم ی تاکید است و هم ی جمع
بگزریم یا بگذریم گاهی اشتباه میشود شما خودشو ناراحت نکنه
در ضمن با بد نوشتن عمو اروند یا من مطمئن یا مطمئا باشید فارسی خرابتر از این نمیشود
اگر یک فرهنگستان بس گسترده و بسی نیرومندی داشتیم که روش نوشتن را میگفت و همه، آن را میپذیرفتند و روشاش را بهکار میبستند، چهقدر خوب میشد! اما شوربختانه باید پذیرفت که هماکنون چنین مرجعی نداریم! نگارشمان همچون پوریست بیپدر! چنانکه چیزهای دیگرمان!
دوستان گرامي، احترام به قوانين گذشته تا آنجا اعتبار دارد كه راه گشاي آينده گردد. اگر ميخواستيم همه چون گذشتگان انديشه كنيم و انديشه هايمان را قسمت كنيم امروز همگي در درون غار مشتركمان با رسم تصاوير حيوانات و ماه و خورشيد و با زبان اشاره با هم گفتگو ميكرديم.
فراموش نكنيم كه زبان عالي ترين اختراع و دست آورد جمعي بشر است. بگذاريد برايند تفاوت هاي نگرش هايمان مسير تكامل آنرا تعيين كند.
البته افراد زبان و خط را بيش از حد به يكديگر وابسته ميدانند. اين دو مقوله به نظر من از يكديگر جدا است. همانگونه كه بسياري در پي تغيير خط هستند بدون اينكه به تغيير زبان باور داشته باشند
بله، درست است! مشکل اصلی ما این است که اعضای فرهنگستان نیز سیاسی هستند و انتصابی و لذا از استقلال نظر محرومند و نمیتوانند بیطرفانه نظر دهند. تازهگی شنیدهام که آقای «دکتر» کردان هم با حکم ریاست جمهوری، سمت مهمی در آنجا بعهده گرفتهاند.
با نظر این آقایی که انتقاد کردهاند در برخی جاها موافق و در برخی جاها مخالفم. اینکه هرکس سر خود نباید روشی برای نوشتن ابداع کند درست است. من خودم تغییراتی که در روش نوشتم به کار گرفتهام بعد از خواندن چند مقاله از اساتید صاحب نظر بوده که در رسانههای رسمی نیز به چاپ رسیدهاند. اما خوب اختلاف نظرها زیاد است. البته مواردی مانند نوشتن "همبستهگی" به نظرم خواندم متن را برعکس دشوار تر میکند و ریشهی منطقی هم برای نوشتن ندارد. توضیحاتی که ایشان دادند را در این زمینه قبول دارم. اما نوشتن :حتا، مثلن، لیلا و ... به "نظرم" بسیار زیبا و شیوا میآید.
اما مواردی مانند "ی" به جای همزه که اکنون در خیلی جاها بهصورت رسمی استفاده میشود. من هم از وقتی دیدم ویراستار کتابهایم از این روش نوشتن استفاده میکند روش نوشتنم را عوض کردم چون هم دیدم خواندن متن راحت تر و شکل آن زیباتر است و از طرفی حتمن رسمی هم هست که ایشان استفاده کردهاند!
برخی نکات مثل داشتن یک رسم الخط یکسان ضروری است تا بتوانیم هم دیگر را که در حوزه زبانی یکسانی هستیم بفهمیم. اما زبان از سوی دیگر همواره در حال دگرگونی است و خط هم می تواند این دگرگونی را پی گیری کند. زبان را مردم کوچه و بازار شکل می دهند نه اساتید پشت میز نشین. نگاهی به برابر سازی هایی که مثلا مکانیک ها برای ابزار کارشان ساخته اند بیاندازید و یا بناها و یا... من با جدا نویسی موافقم، اما نه برای هر کلمه ای. ریخت و قیافه خود کلمات و بار معنایی آنها به ما می گویند که چگونه باید آنها را نوشت. مثلا من هرگاه از واژه زندگی سود می برم با دو شیوه گوناگون آن را می نویسم. برای زندگی فیزیکی : عمو اروند در سوئد زندگی می کند. و یا مرگ از زنده گی در برده گی بهتر است.
سلام
محمد جان نظر شما و جناب طریقت را با دقت خواندم بگمان من زبان موجودی زنده و نتیجتا در حال تغییر است تغییرات زبان به ویژه پس از انقلابات سرعت میگیرد و فرهنگستان وظیفه دارد این مهم راقانونمند به انجام رساند و هرگاه این وظیفه با تاخیر توام شود مردم خودشان به شیوه انقلابی انجام میدهند !
کامنت قبلی را من ( هرمز ممیزی) نوشته ام
این تغییر نوشتار در آلمان هم هست. اخیرن هم قانون نوشتار جدید چاپ شده است . من از تنوین خوشم نمی آید و دوست دارم مثلن و اتفاقن و امثال اینها را راحت تر بنویسم
عمو جان، آقای داریوش آشوری در مقدمه ی کتاب چنین گفت زرتشت چندین صفحه را اختصاص داده اند به این نوع نگارش و با دلایل خود از آن دفاع کرده اند. فکر می کنم روی وب سایتشان هم چندین مطلب در مورد این شیوه ی نگارش وجود داشته باشد.
آقای افراسیابی
با اجازه ی شما، من نظرم را در وبلاگ جدید وردپرسی شما کامنت کردم!
http://amooarvand.wordpress.com/
قاعدتاً زمانی که ما در همه جا با یک نوع نوشتار روبرو هستیم، می توانیم بر طبق عادت به راحتی آن را بخوانیم.
چون از ابتدا به همان شکل آموخته ایم.
ضمناً همان طور که می دانید، چند سالی است که دیگر از «همزه ی مختومه ی مکسوره» استفاده نمی شود؛ حتی به دانش آموزان دوره ی ابتدایی به همین شکل آموزش می دهند و در سایر پایه های تحصیلی نیز به همین شکل اصلاح شده است.
و بسیاری از کلمات را جدا از هم می نویسند.
من در جایگاه یک متخصص زبان شناسی نیستم. برخلاف شما معتقدم که اگر به شکل خارج از آموخته هایمان بنویسید اتفاقاً سخت خوانده می شود و این مشکلی است که در حین مطالعه مطالب شما وجود دارد. و به نوعی بدعت نادرستی است برای کسانی که شما را باور دارند. هرچند که غیر از شما، افرادی نیز به این شیوه نوشته اند.
ما نمی خواهیم اندیشه و یا شیوه ی نادرست گذشته را دنبال کنیم اما اگر هر کس به شکلی که می خواهد بنویسد دیگر هیچ چیز از زبانمان نمی ماند.
شکستن دیوار آموخته های پیشین، در قید و بند قرار نگرفتن و همچنین در هم شکستن سنت ها، اگرچه کاری متفاوت ارائه می دهد امّا همیشه در هر کاری صحیح نیست.
شما با «سبک» نگارشتان تا امروز خود را اثبات نمودید.
امّا نوع خطی که به کار می برید اگر به عنوان آسان نمودن است، من به عنوان خواننده باید بگویم که این طور نیست.
با سپاس و احترام
سحر گرامی!
با سپاس از تذکر شما!
همسرم نیز چنین نگرشی دارد و چون شما میاندیشد، که نظر ایشان و شما و هر دیگری برای من محترم است.
اما من هم نظر خودم را دارم و فکر میکنم این چنین نگریستن به این شیوهی نگارش، سرچشمهاش همان سنتگرایی نشسته در اذهان ماست.
راستش را بخواهی خودم نیز گاهی وسوسه میشوم که دست از شیوهی نگارش بازدارم و سنتگرا شوم.
البته تا زمانی که متقاعد و اقناع نشدهام، این شیوه را رها نخواهم کرد، حداقل در اینجا که خانهی خودم است.
با دوستی
ارسال یک نظر