دعوای ترک و فارس
روز جمعه است. فردا و پسفردایش تعطیل هستم.
بچه که بودیم این چنین روزی با دُمِمان گردو میشکستیم و همه با هم دم میگرفتیم.
فیتیله فردا تعطیله.
گر چه تعطیل و غیر تعطیلش، برای من یکسان بود. روزهای غیر تعطیل مدرسه بود و محدودیتهای معلم و ناظم و روزهای تعطیل ایستادن در مغازهی بیمشتری پدر و خستهگیهایش.
مراجعی داشتم که سر وعده حاضر نشد. او هم چون من خارجی است. با خانوادهاش، از نقطهای در كشور لتوپار شدهی سابقن یوگوسلاوی فراری شده و بدینجا پناه آورده است. هنوز یکدیگر را ندیدهایم. شاید اصلن چنین اتفاقی نیفتد.
گفتم که او از كشوری میآید كه روزی رهبرش تیتو، مظهر مقاومت بود دربرابر آلمان فاشیست. او با رهبریاش توانست شش ملت را زیر یک پرچم گرد هم آورد. نسل من برای دیدن فیلم های چریكی کشور اوع در مقابل سینماها صف میبستند. فیلم تمام میشد، هر یک از ما، در رویا، جای قهرمان روز جمعه است. فردا و پسفردایش هم تعطیل هستیم.
بچه که بودیم این چنین روزی با دُمِمان گردو میشکستیم و همه باهم دم میگرفتیم.
فیتیله فردا تعطیله.
گر چه تعطیل و غیر تعطیل، برای من یکسان بود. روزهای غیر تعطیل مدرسه بود و محدودیتهای معلم و ناظم و روزهای تعطیل ایستادن در مغازهی بیمشتری پدر و خستهگیهایش.
مراجعی داشتم که سر وعده حاضر نشد. او هم چون من خارجی است. با خانوادهاش، از نقطهای در کشور لتوپار شدهی سابقن یوگوسلاوی فراری شده و بدینجا پناه آورده است. هنوز یکدیگر را ندیدهایم. شاید اصلن هم دیگر چنین اتفاقی نیفتد.
گفتم که او از کشوری میآید که روزی رهبرش تیتو، مظهر مقاومت بود دربرابر آلمان فاشیست. او با رهبریاش توانست شش ملت را زیر یک پرچم گرد آورد. نسل من برای دیدن فیلمهای چریکی کشور او در مقابل سینماها صف میبستند. فیلم که تمام میشد، هر یک از ما، در رویا، جای قهرمان وطنپرست فیلم را به خود اختصاس میداد و با کلاشینکفی در کف، برفراز درهای ازکوههای ســـربه فلک کشیدهی وطن، راه بر «ارتشیان مزدور شاهنشاهی» میبستیم تا چون او کشوری خلقی بسازیم.
اما همین که تیتوی دیکتاتور رفت، کشورش هم پارهپاره شد. جانشینانش با همسایهگان دیروزی خویش، همان کردند که نازیها با خودشان کرده بودند.
از وقت بازمانده سوء استفاده میکنم، حوصلهام سر رفته است. حال خواندن و نوشتن به زبانی جز زبان مادریم را ندارم. چرخی میزنم در اقصای جهان تار عنکبوتی بیاری تکنولوژی غرب و با استفاده از اینترنت. سری میزنم به کلبهی یاران نادیده ولی آشنا و میخوانم نظرات بغضآلودهشان را.
ترک و فارس به جان هم افتادهاند. برای اثبات درستی نظریهی خویش، حتی فردوسی را نیز نبش قبر کردهاند. یکی دادستان «یوسف و زلیخای» او را دال برتوبهاش دانسته است از اهانتی که حکیم در شاهنامه به «ترکها» کرده است.
دیگری با سند و مدرک اثبات کرده است که مثنوی «یوسف و زلیخا» را آذری بیگدلی سروده است نه حکیم فردوسی.
ناگفته نماند که این هموطنِ همزبان من، اصلن قلمی محترمانه ندارد. با وجودی اینکه ترکها را به «پان ترکیست» متهم میکند، متاسفانه دفاعیهاش، مملو است از توهین به هموطنان ترک زبان ما. درجائی ادعا کرده است که «ساکنین غیرفارس ایران زمین، زبان فارسی را خود داوطلبانه اختیار کردهاند (نقل به مضمون).
گرچه ادعای نویسندهی مقالهی» توبهنامهی فردوسی «و مثنوی استنادی ایشان، از نظرعلمی سست و بیپایه است ولی حد اقل نویسنده، حرمت قلم را نگاه داشته است و آنرا آلودهی حرفهای رکیک و ناشایست نکردهاست.
دلم میگیرد. با وارد کردن * ۲۳* ۱# تلفنم را میبندم تا اگر مراجعی زنگ زد و سراغم را گرفت بداند که راهی خانه شدهام.
یک ساعت زودتر کارم را تعطیل میکنم. گوشی رادیوی جیبیام را توی گوشهایم کرده و با آرزوی تعطیلاتی خوش برای تنها همکار باقی مانده دراداره، از پلهها سرازیر میشوم.
میزگردی است در رادیو و موضوع بحث امکان استقرار دموکراسی در کشور روسیه است. به یاد مراجعم میافتم که نیامد.
راستی چرا نیامد؟ یوگوسلاوی پارهپاره شده در نظرم مجسم میشود و جنگهای نژادی آنجا. و قیافهی آن زن مسلمان بوسنیائی فلک زده، درذهنم جان میگیرد که قربانی تجاوز جنسی صربهای مهاجم شده بود.
کسی از زنان مسلمان هموطناش، او را تحویل نمیگرفت. همه از او رم میکردند. انگار که او خود، مردان دشمن را به بستر خویش فراخوانده بود! عجب!
چشمانم سیاهی میرود. به خانه رسیدهام. رادیویم خاموش شدهاست. کی؟ نمیدانم.
غرق در افکارم خودم هستم. در آپارتمانمان را باز میکنم. صدای استاد فرهی، فضای کوچک خانه را پرکرده است. درد او نیز درد ایران است.
از خودم میپرسم راستی کدام ایران؟
و این فکر آزارم میدهد:
نکند که ما هم پس از تحمل این همه رنج، چون ساکنان شبه جزیرهی بالکان به مصیبت برادرکشی دچار شویم।
بچه که بودیم این چنین روزی با دُمِمان گردو میشکستیم و همه باهم دم میگرفتیم.
فیتیله فردا تعطیله.
گر چه تعطیل و غیر تعطیل، برای من یکسان بود. روزهای غیر تعطیل مدرسه بود و محدودیتهای معلم و ناظم و روزهای تعطیل ایستادن در مغازهی بیمشتری پدر و خستهگیهایش.
مراجعی داشتم که سر وعده حاضر نشد. او هم چون من خارجی است. با خانوادهاش، از نقطهای در کشور لتوپار شدهی سابقن یوگوسلاوی فراری شده و بدینجا پناه آورده است. هنوز یکدیگر را ندیدهایم. شاید اصلن هم دیگر چنین اتفاقی نیفتد.
گفتم که او از کشوری میآید که روزی رهبرش تیتو، مظهر مقاومت بود دربرابر آلمان فاشیست. او با رهبریاش توانست شش ملت را زیر یک پرچم گرد آورد. نسل من برای دیدن فیلمهای چریکی کشور او در مقابل سینماها صف میبستند. فیلم که تمام میشد، هر یک از ما، در رویا، جای قهرمان وطنپرست فیلم را به خود اختصاس میداد و با کلاشینکفی در کف، برفراز درهای ازکوههای ســـربه فلک کشیدهی وطن، راه بر «ارتشیان مزدور شاهنشاهی» میبستیم تا چون او کشوری خلقی بسازیم.
اما همین که تیتوی دیکتاتور رفت، کشورش هم پارهپاره شد. جانشینانش با همسایهگان دیروزی خویش، همان کردند که نازیها با خودشان کرده بودند.
از وقت بازمانده سوء استفاده میکنم، حوصلهام سر رفته است. حال خواندن و نوشتن به زبانی جز زبان مادریم را ندارم. چرخی میزنم در اقصای جهان تار عنکبوتی بیاری تکنولوژی غرب و با استفاده از اینترنت. سری میزنم به کلبهی یاران نادیده ولی آشنا و میخوانم نظرات بغضآلودهشان را.
ترک و فارس به جان هم افتادهاند. برای اثبات درستی نظریهی خویش، حتی فردوسی را نیز نبش قبر کردهاند. یکی دادستان «یوسف و زلیخای» او را دال برتوبهاش دانسته است از اهانتی که حکیم در شاهنامه به «ترکها» کرده است.
دیگری با سند و مدرک اثبات کرده است که مثنوی «یوسف و زلیخا» را آذری بیگدلی سروده است نه حکیم فردوسی.
ناگفته نماند که این هموطنِ همزبان من، اصلن قلمی محترمانه ندارد. با وجودی اینکه ترکها را به «پان ترکیست» متهم میکند، متاسفانه دفاعیهاش، مملو است از توهین به هموطنان ترک زبان ما. درجائی ادعا کرده است که «ساکنین غیرفارس ایران زمین، زبان فارسی را خود داوطلبانه اختیار کردهاند (نقل به مضمون).
گرچه ادعای نویسندهی مقالهی» توبهنامهی فردوسی «و مثنوی استنادی ایشان، از نظرعلمی سست و بیپایه است ولی حد اقل نویسنده، حرمت قلم را نگاه داشته است و آنرا آلودهی حرفهای رکیک و ناشایست نکردهاست.
دلم میگیرد. با وارد کردن * ۲۳* ۱# تلفنم را میبندم تا اگر مراجعی زنگ زد و سراغم را گرفت بداند که راهی خانه شدهام.
یک ساعت زودتر کارم را تعطیل میکنم. گوشی رادیوی جیبیام را توی گوشهایم کرده و با آرزوی تعطیلاتی خوش برای تنها همکار باقی مانده دراداره، از پلهها سرازیر میشوم.
میزگردی است در رادیو و موضوع بحث امکان استقرار دموکراسی در کشور روسیه است. به یاد مراجعم میافتم که نیامد.
راستی چرا نیامد؟ یوگوسلاوی پارهپاره شده در نظرم مجسم میشود و جنگهای نژادی آنجا. و قیافهی آن زن مسلمان بوسنیائی فلک زده، درذهنم جان میگیرد که قربانی تجاوز جنسی صربهای مهاجم شده بود.
کسی از زنان مسلمان هموطناش، او را تحویل نمیگرفت. همه از او رم میکردند. انگار که او خود، مردان دشمن را به بستر خویش فراخوانده بود! عجب!
چشمانم سیاهی میرود. به خانه رسیدهام. رادیویم خاموش شدهاست. کی؟ نمیدانم.
غرق در افکارم خودم هستم. در آپارتمانمان را باز میکنم. صدای استاد فرهی، فضای کوچک خانه را پرکرده است. درد او نیز درد ایران است.
از خودم میپرسم راستی کدام ایران؟
و این فکر آزارم میدهد:
نکند که ما هم پس از تحمل این همه رنج، چون ساکنان شبه جزیرهی بالکان به مصیبت برادرکشی دچار شویم।
دوشنبه سیزدهم بهمن ماه ۱۳۸۲
ساعت ۲۰:۳۸
25 نظرات:
این فکر شما مرا نیز آزار می دهد و دعا می کنم که چنین نباشد.
به نظر من شاهنامه فردوسی کاری کم نظیر است. حالا بجز ماجرای ترک و فارس ، دوستانی هم هستند که زن سیزش کرده اند . ابیاتی سروده که به موضوع داستان ارتباط دارد نه به زن ستیزی.
دیروز در سایت بازتاب نوشته ای دیدم که در نهایت عقب ماندگی و بی فرهنگی با جملات کاملا رکیک به ترک زبانان تاخته شده بود. هر چه سعی کردم از سایت بازتاب شماره تماسی پیدا کنم و آنها را از این اقدام عصر حجری خود مطلع سازم موفق نشدم . اما عزیزان برای هر ملیتی فرهنگ وزبان مادری پرمعناترین واژه است همان طور که هم وطن های فارس زبان از تغییر نام خلیج فارس ناراحتند بدانند این عمل از طرف دولت و حکومت چندین دهه است که بر پیکره زبان و فرهنگ ما ترک زبانان وارد می شود به عنوان نمونه رود آراز را به ارس -رود جغ آتی را به زرینه و سیمینه رود - شهرساین قلعه را به شاهین دژعوض کرده و نمونه های متعدد دیگر که اخیرا نیز ممنوع بودن اسامی ترکی برای اصناف بوده است .پس بهتر است به فرهنگ و زبان هم احترام بگذاریم تا احترام ببینیم.قرن 21 است و ما نسبت به فرهنگ های دیگر خیلی عقب مانده ایم چنان چه یک مسافرت کوجک به یکی از کشورهای همسایه گواه این خواهد بود.
سلام ... جالب هست که در سوئد از عقبگرد در تايلند حرف میزنند. در آلمان که تک و توک رسانهها يا برنامهای به ان اشاره ميکنند. اکثرا فقط حرف از نخستوزير فاسد و باجناق و خواست مردم که استعفای رييس دولت باشد هست.
وقتی يوگوسلاوی تيکه تيکه بنظر من امد که تمرينی برای خاورميانه، بخصوص ايران هست. اشخاصی به اصتلاح ايرانی دوست با فحش و گفتن خيال پوچ برتری فارس و ... و ... ، بلاگهايی که به زبان فارسی از ترک و عرب بودن تمجيد کرده و به بهانه آگاه کردن هم مليتیهای خودشان از زبان و فرهنگ خود تمجيد کرده اما وقتی به زبان فارسی مینویسند و آنچه و آنطور که مینویسند، متوجه ميشوی که غرض انگولک و شلوغ کردن و به جان همدیگر انداختن آدمها و بغول معروف گل آلود کردن آب هست. حال ما هستيم که حماقتمان چه حد هست تا در دام اينها افتاده و خود را با جدايی تصعيف کنيم.
عمو اروند فکر کردم که فقط خودم بعضی وقتها حال هیچ زبانی را به جز زبان مادری ام ندارم!!!!!!!!!!!
ببینید , آذری ها هم ترکی حرف می زنند ولی خیلی از آنها اصلا نژاد ترک اصیل یا همان زرد نیستند فقط بخاطر حملات مغول و حکومت چند صد ساله ترکهای واقعی یعنی مغول ها زبان آن مناطق هم تغییر کرده است و اصولا همه ما از یک پوست و خون هستیم . اگر به زبان باشد پس الان نصف آفریقا فرانسوی و نصف دیگر باید انگلیسی می بود که !!!!!! این ها فقط به خاطر عدم مطالعه و همچنین سوء استفاده برخی از دوات ها برای رسیدن به نیات پلیدشان است .
پاینده ایران و ایرانی از هر قومی که باشد آذری , پارسی , کردی , بلوچ , لری و ...
ما همه ایرانی هستیم و در این واقعیت شکی نیست و بهمین دلیل نیز باید به پذیریم که دیگر هموطنانمان حق دارند به زبان خودشان بگویند و بنویسند. ما که بودهایم و چه بودهایم و اشاره به نژاد و رنگ پوست و ... دردی را دوا نمیکند جز ترویج فلسفهی نژادپرستی. اگر استدلال شما را اصل قرار دهیم پس تمام مردم شاخ آفریقا نیز که اکنون از جملهی کشورهای عرب زبان هستند، باید تغییر زبان دهند و به سال ۰۰۰۰ هجری بازگشت کنند که زبان دیگری داشتهاند. و فارسها نیز که مادها به کردی نزدیکتر است تا فارسی امروزهی ما.
نه هموطن من نمیشود بزور ترک را فارس کرد. ترکهای ترکیه کوشیدند و کردها را ترک کوهی نامیدند ولی نتیجهاش چه شد جز فراقافکنی و برادرکشی. ارامنه را نیز قتل عام کردند که میخواستند کشوری بسازند از نسل خالص ترک. در این قرن نسل خالصی وجود ندارد.
من مادرم نسب از اعراب میبرد و پدر از لرها و نوهام از سوئدیها. راستی من کجاییام؟
باور به برتری یک آدم بر اساس نژاد یا زبان نژادپرستی است. بعد این در مورد مذهب و عقیده و شکل و رنگ و جنس و صنف و... هم تعمیم پیدا می کنه. اما این بحثها از سوی اقوام در ایران نه تنها از مسایل فرهنگی موجود که ناشی از نابرابریی است که همواره بر آنها دیکته شده. یک پذیرش اجتماعی برای باور به حقوق بشر راه مقابله شاید باشه.
اختلافات انسانی از نکاتی است که همیشه وجود دارد. مهم آنست که ما بتوانیم این اختلافات را با درک متقابل و دور از هرگونه تحمیل و تحقیر حل کنیم. با آن چه که شما نقل کردهاید، هرکس چنان راهی را برود، به «ترکستان» خواهدرفت.
کاش خود شما راه کعبه را نشان میدادید!
در نوشتهی شما چهار تصویر متفاوت وجود دارد: مردی از یوگسلاوی سابق قول دادهاست بیاید و نیامدهاست/ تیتو شش ملت را با زور سرنیزه در زیر یک سقف جمع کرده است/ دعوای فارس و ترک در ایران، گاه با اهانت و بددهنی همراه است/ خطر تجزیه ی ایران می تواند یک احتمال باشد/ من در مورد اختلافات ملی و مذهبی در میان ایرانیان، خواستم نظری بدهم. این اختلافات به دلیل آن که هرگز با زبان متمدنانه مطرح نشده، در بافتی از توطئه و بدگمانی نسبت به یکدیگر شناور است و تا دریافتهای آشکار و احترام انگیز میان طرفین اختلاف رد و بدل نشود، شاهد چنین موردهایی باید بود./ نقش افرادی از قبیل شما که در مسیر روشنگری قدم میزنند، قطعاً نقش سازندهای خواهد داشت.
تورکون دیلی اولئن ده یل اوزگه دیله دونن ده یل
شهرستان سولدوز رادراستان آذربایجان غربی چرا به شهرستان نقده تغییر نام داده اند؟!
در جواب سهند سلیمان زاده باید عرض کنم که نام سولدوز را بهمان دلیل به نقده تبدیل کردند که نام قصبه را به اروندکنار. دلیلش را از من مپرسید که من در آن نقشی نداشتهام.
در جواب شمیم استخری
من راوی داستانم و آنچه دیدهام نقل میکنم. کنجکاوی در داستان به عهدهی خواننده است که خود دلیل برادرکشیهای این چنینی را کشف کند.
شما به نظر من درست برداشت کردهاید بر عکس افشان طریقت.
دوست ارجمند درست به چیزی اشاره کرده اید که هموارهاز آن وحشت دارم سه واقعه را آرزو میکنم پیش نیایدانقلابی دیگر جنگ داخلی و دخالت بیگانه که میدانم حمام خونی به راه خواهد افتاد که چه درگیری بالکان و چه قاره سیاه و . . . در مقابلش اتفاقات کوچکی خواهند بود.
در جواب به آقا/خانومی که خود را ناشناس معرفی کردن و گفتن
ببینید , آذری ها هم ترکی حرف می زنند ولی خیلی از آنها اصلا نژاد ترک اصیل یا همان زرد نیستند فقط بخاطر حملات مغول و حکو...
اولا ما خودمان به خودمان ترک می گیم و زبان خودمون رو ترکی میگیم،ترک شدن ما هم از خیلی وقت پیش اتفاق افتاده 7000 سال(کتیبه ی دریاچه ی ارومیه) نژادی به نام آذری وجود نداره و این یکی از دروغهای بزرگ فاشیست فارس هست که به ما می گن آذری یا زبان مارو آذری می گن و این متاسفانه به منابع خارجی نیز حتی نفوذ کرده،هر دفعه که مدرکی بر ترک بودن ما پیدا شده سریعا یا از بین رفته یا مخفی شده،اجداد ما حدود 7000 سال پیش از ترکستان به اینجا آمدند ما ترک هستیم اگه خیلی می خواید اسم آذری رو بز ما بذارید لطف کنید بگید ترک آذربایجانی،آذربایجان اسم منطقه هستش نه نژاد! امروزه دانشمندا ثابت کردند که اگر یک نژاد حدود 50نسل در یک مکان بمونه کم کم شبیه آدم های بومی اونجا می شه و دلیل اینکه ما شباهتی به اجدادمون در ترکستان نداریم همینه،یکی از دلایل محکم اینکه این مکان خیلی وقت هستش ترک شده همین داستانهای شاهنامه فردوسی و آرش کمانگیر و غیره هستش که مکان این منطقه رو توران می گن،یواش یواش که زبان ترکی آذربایجانی به سیستم دهانی گرایش پیدا می کنه به ترک های اینجا می گفتن آغوزبایگان یعنی مکانی که در آن زبان اغوز صحبت می شه.(آغوز در ترکی به معنی دهان هستش) شما فارس های فاشیست سعی نکنید هیچ وقت هویت مارو نقض کنید و رو ما اسم آذری بگذارید.
در جواب به آقا/خانومی که خود را ناشناس معرفی کردن و گفتن
ببینید , آذری ها هم ترکی حرف می زنند ولی خیلی از آنها اصلا نژاد ترک اصیل یا همان زرد نیستند فقط بخاطر حملات مغول و حکو...
اولا ما خودمان به خودمان ترک می گیم و زبان خودمون رو ترکی میگیم،ترک شدن ما هم از خیلی وقت پیش اتفاق افتاده 7000 سال(کتیبه ی دریاچه ی ارومیه) نژادی به نام آذری وجود نداره و این یکی از دروغهای بزرگ فاشیست فارس هست که به ما می گن آذری یا زبان مارو آذری می گن و این متاسفانه به منابع خارجی نیز حتی نفوذ کرده،هر دفعه که مدرکی بر ترک بودن ما پیدا شده سریعا یا از بین رفته یا مخفی شده،اجداد ما حدود 7000 سال پیش از ترکستان به اینجا آمدند ما ترک هستیم اگه خیلی می خواید اسم آذری رو بز ما بذارید لطف کنید بگید ترک آذربایجانی،آذربایجان اسم منطقه هستش نه نژاد! امروزه دانشمندا ثابت کردند که اگر یک نژاد حدود 50نسل در یک مکان بمونه کم کم شبیه آدم های بومی اونجا می شه و دلیل اینکه ما شباهتی به اجدادمون در ترکستان نداریم همینه،یکی از دلایل محکم اینکه این مکان خیلی وقت هستش ترک شده همین داستانهای شاهنامه فردوسی و آرش کمانگیر و غیره هستش که مکان این منطقه رو توران می گن،یواش یواش که زبان ترکی آذربایجانی به سیستم دهانی گرایش پیدا می کنه به ترک های اینجا می گفتن آغوزبایگان یعنی مکانی که در آن زبان اغوز صحبت می شه.(آغوز در ترکی به معنی دهان هستش) شما فارس های فاشیست سعی نکنید هیچ وقت هویت مارو نقض کنید و رو ما اسم آذری بگذارید.
سلام آقايان وخانومها ما
تـــــــــــركــــــــــــــ
هستيم اين قدر به ما نگيد آذري من نمي دونم آخه اين كلمه از كجا پيداش شد كدوم لشگر مغولي ميتونه يك شبه زبان مادري يك ملت رو عوض كنه اگه ما بهتون بگيم ... خوشتون مياد
حالا اون جاي خالي رو هم نميگم به احترام پرچم مقدس ايران
ولي اوني كه فكر ميكني نيست
فحش هم نيست
سلام
اول باید بپرسم که شما اینجا دارین باهم صحبت میکنین یا دعواو توهین ؟
دوم اینکه فارسها باید قبول داشته باشن که ترکهای آذربایجان باید از تمامی حقوق شهروندی برخوردار باشن مثل داشتن شبکه و مدرسه به زبان مادری و خلاصه به رسمیت شناختن زبان ترکی از طرف دولت .
اما ترکهای آذربایجان باید بدونن که اینحق رو فارسها ازشون نگرفتن بلکه این دولت و حکومت که که این حق رو از ترکها کرفته ، دولتی که نمیشه گفت فارس هست ، دولتی که نه تنها به زبان فارسی بلکه به اصالت و تاریخ ایران هم خیلی ارزش قائل نیست ، دولتی که توش هم فارس داره هم ترک
حالا فکر نمیکنید دعوای ترک و فارس و اختلاف بین این دو نژاد اصیل ایرانی فقط موجب خوشحالی سیاستمدارانی که اعتقاد به تفرقه بینداز و حکومت کن دارن خواهد شد
سلام ناشناس های عزیز :
اگرملت منطقه آذربایجان توسط مغولها ترک شده بودن اون وقت باید نصف بیشتر ملت دنیا ترک می شدن از جمله خود کشورایران تا اونجای که همه می دونن مغولها چندین سال در ایران حکومت کردن چطورفقط آذربایجان ترک زبان شده
اصلا من نمی دونم چه مشکلی با زبان ترکی دارید خیلی از کشورها دو یا حتی سه زبان رسمی دارن ومشکلی هم ندارن
سلام اقامهران عزیز ماترکیم و به ترک بودنمون می بالیم آذری یک کلمه بی معنی اگر منظور گوینده زبان باشه. چون ما زبانی به نام زبان کرمانی یا خراسانی و...نداریم بنده با فرمایشات شما کاملا موافقم تشکر
زبان شیوای تورکی
از نظر زبانشناسان ، زبان ترکی زبانیست شکرین ، بغایت زیبا و دلنشین و اصیل و قانونمند با ریشه ای هزاران ساله. تمام قواعد و گرامر این زبان هنری و شکری موزون و مبتنی بر ملودی است تا جائیکه بعضی زبانشناسان ، اختراع آنرا فوق بشری و اعجاز گونه و اعجاب انگیز خوانده اند.
زبانشناس نامی ، Man Muller ، انگشت به دهان از عظمت فوق بشری زبان ترکی ، چنین سخن می راند: «زمانیکه ما زبان ترکی را با دقت و موشکافانه می آموزیم با معجزه ای روبرو می شویم که خرد انسانی در عرصه زبان آنرا آفریده است». Herman Vanbery از نظر زیبائی و کمال ، جایگاه آنرا بالاتر از زبان عربی می داند. «نیکیتا هایدن» زبانشناس نامی آلمانی و عضو مؤسسه اروپائی یوروتوم ، با شک و شبهه نسبت به خلق زبان ترکی توسط فرمولهای پیچیده توسط اندیشمندان می گوید: «انسان در آنزمان قادر به خلق چنین زبانی نبوده ، یا موجودات فضائی این زبان را خلق کرده اند و یا خداوند به پیامبران خود ، این عالیترین کلام ارتباطی را هدیه کرده است».
در زبانشناسی تطبیقی ، فصل بسیار جذاب ، شیرین و علمی اتیمولوژی ، به ریشه شناسی کلمات بصورت علمی می پردازد. می توان بوسیله علم اتیمولوژی ، تأثیر زبانهای مختلف روی هم را دید. زبان غالب ، زبانی است که توانمند بوده و زبان دیگر را تحت سیطره خود درآورده است ، طوریکه گاهی زبان مغلوب به گویشی از زبان غالب تعبیر می شود ، مانند زبان فارسی که بنا به آخرین نتائج علمی و تحقیقاتی سازمان یونسکو بعنوان 33 مین گویش زبان عربی معرفی شد و بصورت زبانی مستقل پذیرفته نشد.
زبان ترکی بعنوان کهنترین زبان دنیا با متکلمانی که شرق و غرب عالم را تحت حاکمیت خود درآورده بودند ، جا پائی در تمام زبانهای دنیا دارد. شاید زبانی وجود نداشته باشد که تحت تأثیر این زبان قرار نگرفته باشد. البته این تأثیر در کنار گستردگی جمعیتی و وسعتی حکومت ترکان ، ناشی از توانمندی و زیبائی و قانونمندی زبان ترکی نیز بوده است.
متاسفانه با اینکه الان چندین ساله که به پدرامون و اونام به ما دارن میگن که آقا سیاست اینگلیس همینه که تفرقه بنداز و حکومت کن,ما بازم داریم گول این سیاست رو میخوریم با این فرق که مجریش یکی دیگست و برا منافع خودش داره کار میکنه.در ضمن زبان و ریشه و نصب و ... هرکی به خودش مربوطه و محترم برای همه,نمیشه هم که چون یکی که اهل یه جای فرضیه و یه کار اشتباه یا مغایر با فرهنگ جایی که اونجاست انجام میده بگیم که همشون فلان جورن و اسم بزاریم روشون و... . راستی دوستمون ارمغان یه چیزی گفت(شعار)که من با اجازش ترجمش رو میگم چون به نظرم لب کلامه...(( زبان ترکها نمی میرد;زبان ملت ها(ملل دیگر) نمی میرد))
ارسال یک نظر