۱۳۸۶ فروردین ۱۱, شنبه

تروریسم چیست؟

نوشته‌ی: کنت لوت‌تی، سردبیر سیاسی روزنامه‌ی آربتابلادت
برگردان: محمد افراسیابی

خطر القاعده شناخته شده بود. اما تخیل انحامش به آن اندازه‌ قوی نبود که بشود حدس زد که چقدر جدی بود. قبل از واقعه‌ی 11 سپتامبر کلا کشور آماده‌گی مقابله با آنرا نداشت. بخش میانی گزارش 22 جولای انتشار یافته در واشنگتن این چنین بیان می‌شود. انتقادی‌است ویران کننده علیه دو سازمان ضد جاسوسی اف‌بی‌آی و سیا که بجای همکاری، با یکدیکر رقابت می‌کرده‌اند. پریزیدنت بوش، تهدید را به اندازه کافی جدی نگرفت و پریزندت کلینتون نیز در دوران هشت ساله‌ی اقامتش در کاخ سفید، کاری مکفی انجام نداد. دلیلش ساده‌است، هیچ‌گونه اطلاعی در مورد علل وجودی تروریسم وجود نداشت. و چنین می‌نماید که حتی امروزه هم کمبودی در شناسائی ریشه‌ی اصلی ترویسم مشاهده می شود. اما امروزه که جهان برای همیشه تغییر یافته‌است، کمیسیون قول می‌‌دهد، تا با بکارگیری تغییرات جدی اداری و سازمانی، آمریکا را در مقابل این‌گونه عملیات، صدمه ناپذیر کند. بدین‌سان که می‌خواهد با تفکری جدید و از دیدگاه تروریستها به آمریکا نگاه کند و روش‌های مناسبی علیه مبارزه‌ی با ترویست‌ها بکار گیرد. اما توصیهِ‌ی اصولی کمیسیون، تقویت امنیت داخلی‌است. به ملت نباید دوباره خیانت کرد. ما 10 امکان پیش‌گیری از وقوع 11 سپتامبر را داشتیم. اما موفق نشدیم. این چنین عملیاتی هرگز نباید مجددا رخ دهد. حال که همه چیز زیر و رو شده است و سازمانهای اطلاعاتی مسول مقصر قلمداد شده‌اند و تهدید القاعده دقیقا بررسی شده است و پیشنهاداتی ارائه گردیه که بشرح زیر می‌شود خلاصه‌اش کرد. سازمان‌های ضد جاسوسی داخلی و خارجی امریکائی باید از نو باز سازی شوند. بازسازی ای کاملا‌‌ بروکراسی علیه سازمان جهانی تروریستی. تشویق به این کار، چون همیشه کاربرد داخلی داشته و مملو است از احساسات ملی و غرور وطن‌پرستانه. بیانیه با تصویرهائی از چهار هواپیماربائی که به آسانی و بدون مواجهه با هر مشکلی، علی‌رغم به صدا درآمدن زنگ خطر، از بخش حفاظتی فرودگاه دوئل می‌گذرند، مزین شده ‌است. آژیر خطر بصدا در می‌آید و لی آن چهار مرد اجازه عبور می‌یابند. چند ساعتی بعد «هواپیمای» آن چهار نفر در پنتاگون سرنگون می‌شود. پس از رفع ضربه‌ وادره و رفع بحران و به حالت عادی برگشتن اوضاع، پرزیدنت بوش ،صدام حسین را طراح و مشوق برنامه معرفی می‌کند. صدام دشمن دیرینه بود و هدفی کامل برای انتقام امریکا، دیکتاتوری خشن که تمام خاورمیانه را تهدید میکرد. صدام به سازمان جهانی تروریسم و سازمان القاعده پیوند زده شد. در لندن، تونی بلر این فرضیه را با امکان به مرحله‌ی اجرا در آوردن تهدید در ظرف 45 دقیقه، از جانب صدام علیه کلیه پایتخت‌های جهان تقویت کرد. همه‌ی اینها برای آغاز جنگ کافی بود. آمریکا رو در روی سیستم حقوقی جهانی ایستاد، آکتوریته‌ی سازمان ملل متحد را تقلیل داد، به تمسخر کشید و با استناد به مدارک تقلبی مبتنی بر وجود سلاح‌ها‌ی کشتار جمعی، 140.000 سرباز را به منظور اشغال عراق، راهی ماوراء بحار کرد. انتقام 11 سپتامبر باید گرفته‌می‌شد. بوش هشتاد در صد مردم امریکا را پشت ‌سر خود داشت. بنیان جهانی تاره‌ای باید ریخته می‌شد. مابقی قصه و داستان است. صدام سقوط کرد، هزاران شهروند غیرنظامی عراقی کشته شدند، کشور در دروازه ی هرج و مرج قرار گرفت و هر بند از دلایل ارائه‌شده جهت آغاز جنگ، مخدوش و جعلی از آب درآمد. گزارش کنکره‌ کاملا واضح است: عدم وجود هرگونه سلاح کشتار جمعی در عراق، عدم ارتباط صدام با القاعده و یا هر سازمان تروریستی دیگر و نبود وجود هرگونه تهدیدی از جانب صدام علیه آمریکا یا هر کشوری دیگری. علیرغم همه‌ی اینها امکان ارتباط ضعیفی میان ایران و القاعده وجود دارد ولی فاقد مدرکی‌است دال بر همکاری. مبارزه ی آمریکا علیه تروریسم ازین پس می‌باید در کلیه‌ی میادین جنگی ادامه یابد. اما تحلیلی پایه‌ای مبتنی بر علل ایجاد تروریسم ارائه نشده است. برای بوش وجود عثمان بن لادن کافی مقصود است. دیگران چنین می‌اندیشند که تروریسم ناشی ازاختلافات موجود در خاورمیانه سرچشمه می‌گیرد که ابر قدرتی با کمک‌های مالی بی‌دریغ خویش تروریسم را علیه فلسطینیان تقویت می‌کند و ناسیونالیسم عربی نیز باید بر ان اضافه کرد. اما این دیدگاه جهانی و نتایج حاصل از آن بغرنج‌تر بنظر می‌رسد.