من درد مشترکام، مرا فریاد کن!
در رثای احسان فتاحیان
این خوابزدهگان غرقه در خون را مگر با اعدام ستارهگان همچون تو بتوان بیدار کرد. چشمانات را باز کن، به خورشید پشت ابر بگو تا طلوع کند، میدانم که نگاهات راز بودن برای دیگران را فاش میکند. بگشای دهانات را و عدالت را فریاد بزن! چهگونه میتوان قامت به دار آویختهات را به تصویر کشید در حالی که خواستههای انسان دوستانهات به دار عمل آویخته نشد و صدای وطندوستیات در حنجره خفه شد. داغ تو و همفکرانات بر دل داغ دیدهی دوستدارانات تاولی ابدی نهاد. آه غم نبودنت، تا ابد با ما است.
حامد روحینژاد / زندان اوین
2 نظرات:
اندکی صبر سحر نزدیک است
عمو اروند دمت گرم سرت خوش باد
ارسال یک نظر