۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه

کشور امام زمان

سال‌ها پیش که هنوز ایران بودم، نزدیکی‌ها غروب، دوستی زنگی زد و گفت همسرش که بهمراه هیتئی از بزرگان کشور به ماموریت خارج رفته است، در حال برگشت هستند. اگر می‌توانی سفارش آن‌ها را بکن که زیاد معطل نشوند.

به فرودگاه رفتم چون کسی را نمی‌شناختم و از پیش هم تدارکی ندیده‌بودم، سرگردان در میان استقبال کننده‌گان جلوی در ورودی ایستاده بودم که یکی از همکاران سلامم کرد و پرسید مسافر داری؟ جوابی مثبت بود. او گفت که چرا با ارائه‌ی کارت کارمندیت وارد نمی‌شوی؟. من کارتی نداشتم. لذا خودش رفت و از رئیس سالن اجازه‌نامه‌ای گرفت و من وارد سالن شدم. آن‌روزها مسافران اعم از خروجی یا ورودی، باید از سه پست بازرسی می‌گذشتند. سپاه، پلیس گذرنامه و گمرک. روی این اصل هم ترخیص مسافران بسیار طول می‌کشید. با همکار سابقم، صف مسافران را بازدید کردیم. مسافر من که در آخر صف ایستاده بود با دیدن من برق خوشحالی در چشمانش درخشید و مرا به همراهانش نشان داد. یکی از همراهان معاون وزارت‌خانه‌ای بود و دیگران نیز هر کدام صاحب پست و مقامی بودند. همکارم یکی از ماموران گارد گمرک را صدا زد و با لحنی آمرانه به او گفت:

این آقایان و بار و بنه‌شان را به قسمت قضائی ببر!

بعد رو به مسافران کرده و گفت:

این همه بار که مسافری تلقی نمی‌شود! باید رسیده‌گی شود!

دست مرا گرفت و هر دو بسوی در خروجی به راه افتادیم. توی راه بمن گفت:

تو برو آن‌جا استراحت کن و کارت نباشد. به دوستان گفته‌ام که اینان میهمانان تو‌اند، بچه‌ها هوای ترا دارند.

بارها داخل اتاقکی شد و پس از چند لحظه‌ای از آن‌سو با صاحبانش خارج شد و بطرف در خروج رفت.

آقایان هم که خرشان از پل گذشته بود تازه یاد انقلاب و کشور امام زمان افتادند. همان آقا که معاون وزیر بود، رو بما کرد و گفت:

می‌بینید! بواقع کشور امام زمان است. بدون این که کسی نظارتی کند، هرکس می‌آید و چمدانش را برمی‌دارد و می‌رود، آب هم از آب تکان نمی‌خورد(نقل به مضمون) نه دزدی اتفاق می‌افتد و نه حق و حقوقی از بین می‌رود.

گفتم:

حضرت آقا، اگر سفارش من نبود، علاوه بر این که شما دست‌ِکم چهارساعتی توی صف معطل می‌ماندید، کلی از بارهایتان هم اگر قاچاق محسوب نمی‌شد، مرجوعی می‌خورد.

روی چمدان‌هایتان را نگاه کنید، به این برگه می‌گویند تگ و این تگ شماره‌ای دارد که نشانه‌ی و مشخصات مسافر است. نسخه‌ی دیگرش هم به بلیت هواپیمائی مسافر الصاق شده است. مامور گمرگ در موقع خروج مسافر، تگ‌ها را کنترل می‌کند. کشور قانون دارد و من و شما با هم این قانون را زیر پا گذاشته‌ایم و حقوق دولت جمهوری اسلامی را پایمال کرده‌ایم. اگر این کشور به باور شما متعلق به امام زمان باشد و اگر شما بواقع به آن‌چه می‌فرمائید پای‌بند باشید، مقررات کشور امام‌زمان را به نفع جیب خود نادیده‌گرفته‌اید.

راهم را در پیش گرفتم و رفتم.