تفاوت
۱ـ صبح روز کاری است. پیاده راهی محل کارم هستم. پیرمردی سوئدی سلانه سلانه، چرخ مخصوص حمل خرید روزانهاش را بدنبال خود میکشد. غرق در افکار خویش است. ناخودآگاه وارد جادهی اتومبیلرو میشود. کامیونی در طرف مقابل ترمز میکند و اتومبیلهای آنطرف خیابان نیز به فاصلهی ده متری از پیرمرد ترمز میکنند. بوقی زده نمیشود. پیرمرد به خود میآید و متوجه اشتباه خویش میگردد. او عقب عقب به پیادهرو باز میگردد. دو سه باری به احترام رانندهگان، سرش را بالا و پائین میکند. به سمت جنوب و بسوی محل عبور عابرین پیاده، راه خویش را ادامه میدهد. خودروها به حرکت درمیآیند.
۲ـ نزدیک غروب است. با دوستی عصا بدست، از روی خط عابر پیاده، عرض خیابان مقابل باغ ارم شیراز را میپیمائیم. اتومبیلی با سرعت غیر مجاز به سوی ما میراند. بوق ممتدی میزند. دوستم قدمهایش را تندتر میکند. زیر بغلش دوست را میگیرم و به عصای در دست دوستم و خط عابر پیاده، اشاره میکنم.
هر چهار جوان سرنشین خودرو، خندهئی بلند تحویلم میدهند و شاید هم فحشی بدنبالش. بر سرعت اتومیبل خود میافزایند و دور میشوند.
بوق گوشخراش موتور سیکلتی از جا میپراندم.
یکشنبه دوم اردیبهشت ماه ۱۳۸۴
0 نظرات:
ارسال یک نظر