tag:blogger.com,1999:blog-35683548.post5959760057416252150..comments2024-03-13T18:53:42.744+01:00Comments on عمو اروند: بیاد و با یاد دوست، بخش بیستمعمو اروندhttp://www.blogger.com/profile/16542932079463606072noreply@blogger.comBlogger1125tag:blogger.com,1999:blog-35683548.post-11229453868006833422011-02-25T21:37:34.120+01:002011-02-25T21:37:34.120+01:00مقالهای را که از روزنامهی اخبار روز سوئد ترجمه ک...مقالهای را که از روزنامهی اخبار روز سوئد ترجمه کردهبودید، همان روزها خواندم. چیزی برای اضافه کردن نداشتم یا اگر داشتم، چیزی نبود که گذشته از مطالب آن مقاله، نکتهی تازهای بیفزاید. اما طبیعیاست که کار خوبی کردهاید. ای کاش، زمانی که آدم نمیتواند بنویسد یا در آن حالت، هنوز مطلبی را که برای نوشتن بدان اندیشیده، آماده نشدهاست، بتواند از هرزبانی که امکانش را دارد ترجمهکند. تصور من آنست که ایرانیان مقیم خارج از کشور، میتوانند انبوهی از نوشتههای خوب منتشرشده در نشریههای غربی را به فارسی برگردانند و به غنای فکری جامعهی ایرانیان، خاصه در ایران، کمککنند. تردید ندارم که کار شما نیز در همین راستا، قابل محاسبه است.<br />بخش بیستم خاطراتتان را خواندم. انگار داستانی را می خوانم که نویسندهی آن، در ارائهی مطالب آن و توصیف شخصیتها و صحنهها چنان رفتار کرده که انگار عین واقعیتاست. البته باید گفت که در مورد نوشتههای شما گزینهی عکس این توصیف من صدق میکند. بدان معنی که شما چنان خاطرات زندگی خود را بر پایهی تَواتُر حوادث مینویسید که من انگار دارم قصه میخوانم و البته دوست میدارم که تمام نشود. زبان توصیف در خاطرات شما، زبان زنده و تپندهای است. همچنان که خود میدانید، من بابرخی از رسمالخط هایی که دارید موافق نبودهام و هنوز نیستم. زیرا در زبان به ملوکالطوایفی اعتقاد ندارم. اعتقادم برآنست که باید به رعایت نکاتی که ریشه در تحولهای ساختاری زبان دارد، پایبند بود. اما با وجود مخالفت من با این رسمالخط شما، نه میزان احترامم نسبت به شما کاهش یافته و نه از دست شما آزرده خاطرم. زیرا وقتی به این شکل صحبت میکنم بدان معناست که سلامت زبان را به عنوان سرمایهی مشترک همهی ما ایرانیان، دوست میدارم. توانا بمانید و بازهم گذشتهها را ورق بزنید و صفحات ارائه شده را با تصویرها، اندیشهها و کُنشهایی در بستر زندگی از سوی افراد مختلف در بافتهای مختلف سرزده، بیارائید. کاویدن این خاطرهها، قطعاً حتی برای شما یک کاویدن صرف نیست بلکه نوعی بازسازی آن گذشتههای دور و نزدیک از زاویهی ذهنی آرام و پخته نیز هست. طبعاً چنین سایهای، از لابلای کلمات، خود را به ساحَت ذهن خوانندگان نیز میرساند و میکشاند.Afshan Tarighathttp://sayeha.blogsky.comnoreply@blogger.com